هویت غیبیه(2) - سیر بی سلوک ( مجاهدیان )
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هویت غیبیه(2)

هویت غیبیه

گفتگویی عرفانی با استاد احمد عابدی(قسمت دوم)

افسوس که فرصت چندانی نداریم، اما امیدواریم که در زمانی مناسب به تفصیل دراین مبحث به گفتگو بنشینیم. اگر اجازه دهید وارد موضوع اصلی این نشست یعنی «عرفان اسلامی» شویم. یکی از مهم ترین و بلکه اولین مسائل عرفان، تبیین حدود و ثغور این وادی است؛ اصولاً رابطه عرفان و تصوف چیست؟ آیا این دو مترادف از یک حقیقتند و یا دو چیزند؛ و در صورت دوم چه نسبت و رابطة منطقی میان آنها حکم فرماست؟

? بعضی‌ها عرفان و تصوف را یک چیز تصور کرده‌اند و متأسفانه در برخی از دانشگاه‌های کشور نیز وقتی مثلاً دو واحد درس کلیات عرفان می‌خواهند بگویند، همان تصوف را تدریس می‌کنند! یعنی معتقدند عرفان و تصوف یک چیز است. حتی روی جلد بعضی از کتاب‌های چاپ شده برای تدریس در دانشگاه‌ها، نوشته شده: «مقدمه‌ای بر عرفان» اما در واقع محتوای کتاب «مقدمه‌ای بر تصوف» است نه عرفان! این نشان می‌دهد تفکر این بوده که عرفان و تصوف را یک چیز دانسته اند. و یا حتی برخی از آنهایی که مخالف هستند، باز می‌بینیم که عرفان و تصوف را یک چیز گرفته اند؛ به عنوان مثال مرحوم آقای میرزا جواد تهرانی در کتاب «عارف و صوفی چه می‌گویند؟» عارف و صوفی را در یک سیاق قرار داده و هردو را یک جور کوبیده و می‌گوید این دو یک چیزاند! یا مولف کتاب «سرچشمه‌های تصوف» که سرچشمه‌های عرفان را نیز همان سرچشمه‌های تصوف دانسته است! هرچند که شواهدی هم بر این ادعای خود می‌آورد. متأسفانه در بین این دراویش که فرقه‌های متعددی دارند، من در هیچ فرقة صوفیانه ندیدم که عرفان و تصوف را جدا کرده باشند. یعنی معمولاً بین اینها خلط وجود دارد. همیشه صوفی ادعا می‌کند که من یک عارف هستم!

یعنی چه آنهایی که موافقند و چه آنهایی که مخالفند، عرفان و تصوف را یکی دانسته اند. در حالی که تصور من این است که اینها را باید تفکیک کنیم. البته دقت کنید که شواهدی مانند اینکه مثلاً ابن سینا در فلان کتاب، تصوف بکار برده و مرادش عرفان است، هیچ وقت دلیل بر یکی بودن آنها نمی‌شود. به خاطر اینکه در چهار، پنج قرن اول اسلام که ابن سینا در همان زمان‌هاست، عرفان و تصوف یک چیز بوده است. یعنی کسانی چون جُنید بغدادی یا بایزید بسطامی یا منصور حلاج را هم می‌توان عارف نامید و هم صوفی. اما از قرن ششم به بعد، عارف و صوفی دو چیز شد. جالب این است که استاد شهید مطهری (رضوان الله تعالی علیه) هم در کتاب‌های خود، از قرن ششم به بعد اینها را تفکیک می‌کند و می‌گوید که از قرن ششم ما می‌بینیم صوفی اصلاً یک طبقة اجتماعی است؛ برخلاف عارف که هیچ وقت خودش را جدای از مردم نمی‌داند. مثلاً اگر به عارف بگویی چه کسی عارف است؟ هر کسی به ذهنش می‌آید، غیر از خودش! یعنی همیشه عارف می‌گوید فلانی عارف است، اما هیچ وقت نمی‌گوید من عارفم؛ در حالی که یک صوفی، خودش را یک طبقة اجتماعی می‌داند و می‌گوید ما فرقه‌ای داریم، یا ما صوفی هستیم، یا ما چنین و چنان هستیم و در واقع خود را ممتاز از دیگران می‌داند.

شما وقتی اولین جملة صفحة اول اولین کتاب فرقة نقشبندیه ـ که پیروان زیادی هم دارد ـ را نگاه می‌کنی، این است: «بدایاتُنا، نهایات آخرینا»؛ نقطة آغاز ما، نقطة پایانی برای دیگران است! این، به این معنی است که به هر حال ما با دیگران متفاوت هستیم و از دیگران ممتاز می‌باشیم. این تفکر، تفکر صوفیانه است. در حالی که عارف اینگونه نیست. ابن سینا در آخرِ «اشارات» می‌گوید که اگر کسی به مُخیله اش خطور کند که من عارف هستم، عارف نیست. عارف آن کسی است چون موسی کلیم الله (ع) که وقتی کسی به او گفت یک نفر به من معرفی کن که راه خدا را به من نشان دهد، موسی (علیه السلام) هر کسی به ذهنش آمد، غیر از خودش. به این فکر نرفت که من پیغمبر خدا هستم و بهتر از هر کسی می‌توانم تو را راهنمایی کنم؛ یعنی اصلاً به ذهن موسی نیامد. این چنین کسی عارف است.

پس در قرون‌ اولیه اسلام، عارف و صوفی به یک معناست؛ البته در این روند ما به افرادی مانند سفیان ثوری بر می‌خوریم که باید تحقیق کرد آیا می‌شود آنها را عارف نامید و یا باید به آنها صوفی گفت؟!

در کتاب‌های بزرگانی چون ملاصدرا و امام خمینی (ره) این بحث‌ها فراوان آمده‌اند. امام خمینی و ملاصدرا در این باره تعبیرهایی دارند که گاه می‌گویند «جَهَله صوفیه» و گاهی می‌فرمایند «محققین صوفیه»؛ مثلاً در کتاب آخوند ملاصدرا در «کسرُ اصنام الجاهلیه» یا در مقدمة «اسفار» از این تعابیر استفاده کرده است. مراد این بزرگان از «جهلة صوفیه»، همین فرقه‌های صوفیانه و درویشی است که ما می‌شناسیم و متأسفانه در جامعه هم فعالیت دارند. پس جهله، کسی است که به هر حال درس نخوانده، فقیه نیست، عارف نیست، عرفان نظری نخوانده و... . لازم است اشاره شود که بحث‌های فقه، هم در عرفان دخالت دارند؛ مثلا مرحوم آیت الله قاضی ـ استاد عرفان علامه طباطبایی و آیت الله بهجت ـ وقتی می‌خواستند عرفان درس بدهند، می‌فرمود کسی که در فقه و اصول مجتهد یا قریب الاجتهاد نباشد، اصلاً نمی‌تواند عرفان بخواند. یعنی غیر مجتهد را به عنوان شاگرد هم نمی‌پذیرفته‌اند. این نشان می‌دهد که فقه هم در عرفان دخالت دارد. حضرت امام خمینی، همیشه از جهلة صوفیه مذمت می‌کنند و وقتی هم می‌گویند «محققین صوفیه»، افرادی چون محی الدین مراد هستند. پس ببینید، هیچوقت ملاصدرا صوفی را به یک معنای عام آن که هم عارف است و هم صوفی، به کار نمی‌برد؛ بلکه بین محققین و جهله آنها تفکیک قائل است.

فرمودید از قرن ششم به بعد، بین عرفان و تصوف تفکیک می‌شود، در حالیکه ما مجموعه‌ای از احادیث ائمه (علیهم السلام) داریم به ویژه از حضرت امام علی ابن موسی الرضا و امام علی النقی(علیهما السلام) دالّ بر اینکه مثلاً می‌فرمایند: «لا یقول احد بالتصوف الّا لخدعه او ضلاله او حماقه»؛ و یا می‌فرمایند: «الصوفیه کلهم من مخالفینا» که معصومین در آن روایات به صراحت مرزهای عرفان حقه را از تصوف مشخص می‌کنند، با توجه به تحلیل شما، این مجموعه احادیث را چگونه تفسیر می‌کنید؟

? یکی از علمای قرن یازدهم اصفهان به نام میرلوحی، کتابی دارند به نام «سلبة الشیعة» که بنده آن را تصحیح کردم و چاپ شده که البته الآن در بازار نیست. ایشان یک بار که آب خورد، گفت: «سلام بر حسین، لعنت بر یزید»؛ به اتهام توهین به یزید عمامه از سرش برداشتند و از حوزه هم اخراجش کردند! این ماجرا، داستان مفصلی دارد و آن به خاطر تفکر «حروفیه» بود که در اصفهان ریشه داشت. نویسنده در آن کتاب، همین احادیثی که در مذمت صوفیه می‌باشد را آورده است.

ببینید، مثلاً سحر حرام است؛ اما اگر کسی سحر کرد، جایز است که شما با سحر، سحر او را باطل کنید. شهید ثانی در کتاب «درایه» می‌گوید: صوفیه جعل حدیث را جایز می‌دانند و جعل هم می‌کردند. در مقابل هم عده‌ای به متصوفه گفتند «بائک تجرّ و بایی لا تجرّ؟!» اگر شما به نفع خودتان حدیث جعل می‌کنید، ما هم علیه شما حدیث جعل می‌کنیم. واقعیت این است که نوع این احادیثی که در کتاب‌هایی مانند «حدیقة الشیعة» و یا «اثنی عشریه» شیخ حرّ عاملی علیه صوفیه می‌بینید، جعلی است! اما چرا جعل کردند؟ به خاطر مقابله با احادیث جعلی صوفیه. اگر دقت شود، اصلاً الفاظ این احادیث نشان می‌دهد که متعلق به آن زمان و یا صادره از معصوم نیست. مثلا الفاظ روایت «شیئیة الشیء بصورته لابمادّته» نشان می‌دهد که نمی‌تواند متعلق به معصوم ‌باشد. در غررالحکم، در مادة «صاد» حدیثی از امیرالمؤمنین (ع) است: «سئل علیه السلام عن العالم العلوی فقال علیه السلام: صورٌ عاریهٌ من المواد، خالیهٌ عن القوة و الإستعداد و خلق الإنسان ذا نفسٍ ناطقة ان زکاها بالعلم و العمل فقد ...» آقا جمال خونساری می‌گوید که این کلمات نشان می‌دهد که متعلق به آن زمان و امیرالمؤمنین نیست؛ اگر چه حدیث خیلی زیباست و مطالب هم درست است. و یا مثلا در حدیثی که «اثنا عشریه» از معصوم نقل می‌کند، آمده «در آینده گروهی می‌آیند که به آنها صوفی می‌گویند، کلماتی می‌گویند بسیار رقیق و لطیف و زیبا، دلشان غافل از یاد خداست، کلمات موزون می‌خوانند، اما دلشان ناموزون است.» این اصطلاحات از معصوم نیست؛ چرا که برای کسی که با کلام معصومین آشناست روشن است که هیچ وقت نه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و نه ائمه(علیهم‌السلام) اینطور حرف نمی‌زدند.

نکته مهم این است که اگر کسی بخواهد بگوید تصوف و تفکر صوفیه درست نیست، لازم نمی‌باشد که به سراغ این احادیث برود. استدلال‌های منطقی محکم و بسیاری وجود دارد. بدعتی مانند تصوف که با ظاهر قرآن، شرع، روایات و سیرة اهل بیت(علیهم السلام) سازگار نیست، و بلکه مخالف است، منطقاً محکوم به بطلان می‌باشد. این خود بهترین دلیل برای نقد صوفیه است و نیازی نیست برای نقد آن متمسک به احادیثی شد که احیانا از نظر سند و محتوا قابل تأمل می‌باشند.

در مخالفت با صوفیه هم باید این نکته را در نظر گرفت که اصلاً هرکس عارف است، به هر حال باید و ناگزیر است که گرایش محکمی به اهل بیت (علیهم السلام) داشته باشد. قابل جمع نیست که کسی عارف باشد و در عین حال سنّی هم باشد! عرفان بحث مفصلی راجع به ولایت و انسان کامل دارد. هیچ عاقل و منصفی که نمی‌تواند بگوید مثلاً ابوبکر انسان کامل بود. اهل سنّت هم این ادعا را ندارند.

اصلاً در زمان ائمه(علیهم السلام) لفظ «صوفی و تصوف» به کار رفته بود؟

? ظاهراً در زمان امام چهارم (علیه السلام) اولین بار لفظ صوفی برای شخصی به نام ابوهاشم کوفی به کار رفته است. ابوهاشم صوفی کوفی اولین کسی است که در کوفه یک مسیحی از مصر آمد و برای او خانقاهی درست کرد! ظاهراً این اولین مورد است.

از آنجا که فرمودید تا قرن ششم، عرفان و تصوف منفک از هم نبودند، پس اصطلاح «عرفان» و «عارف» از چه زمانی در اسلام مطرح شد؟

? یک وقت دربارة خود واژة عرفان و عارف بحث می‌شود که این کلمات از چه زمانی به کار رفته اند؟ که می‌توان پاسخ داد در کلمات امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در غرر الحکم آمده که «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن کلّ ما یبعّدها»؛ عارف کسی است که خود را بشناسد و بداند که چه چیزی او را از کمال دور می‌کند پس خود را از آنها به دور دارد. یا در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که اصول کافی با سند معتبرش آن را نقل می‌کند می‌خوانیم: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْکَلَامِ وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ عَفَا نَفْسَهُ بِالصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ قَالُوا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْراً». «من عرف الله» همان «عارف» است. پیامبر وعده داد که هرکس خدا را با عظمت بشناسد، این صفات را دارا می‌شود. مردم گفتند: یا رسول الله! اینها اولیاء خدا هستند؟ حضرت فرمود: اولیاء خدا آنهایی هستند که «سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْراً» این همانی است که مولوی می‌گوید:

من گروهی می‌شناسم ز اولیاء

که دهانشان بسته باشد از دعا

پس لفظ عارف از زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده است و در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) این لفظ به کار می‌رفت. اما اگر بحث این باشد که: خاستگاه عرفان ـ نه لفظ آن بلکه این سبک و ویژگی‌هایی که در عرفان هست ـ متعلق به چه زمانی است؟ باید در پاسخ گفت ابتدا این روشن است که قبل از اسلام، عرفان بوده و شکی در این نیست؛ چون عرفان، به مسائل معنوی و روحی و سیر و سلوک می‌پردازد و این هم از قدیم بوده است. پیامبران گذشته هم بزرگترین عرفاء هستند؛ مثلاً از موسی کلیم الله چه کسی عارف‌تر است؟! آنجا که خداوند به او فرمود: برو بدترین بندة من را پیدا کن و بیاور. رفت و یک هفته جستجو کرد و در نهایت دست خالی برگشت! عرض کرد: خدایا، هرچه گشتم، از خودم بدتر پیدا نکردم! این یعنی عارف. همة پیامبران خدا(علیهم السلام) عرفای بزرگ بوده‌اند.

مسأله مهم‌تر، خاستگاه عرفان اسلامی می‌باشد همان‌‌گونه که مستحضرید نظرات مختلفی در این باره است مثل تأثیر آموزه‌های بودایی یا مسیحی و غیر آن لطفاً در این زمینه نیز توضیح بفرمایید؟

در همه جنگ‌ها، یک عده‌ از ترس به جبهه نمی‌روند. البته نمی‌گویند که ما ترسیدیم؛ بلکه می‌گویند که این جنگ چون به ناحق است پس در آن شرکت نمی‌کنیم! یعنی بر ترس خود چنین سرپوشی می‌گذاشتند. مثل دوران هشت ساله دفاع مقدس خودمان که کسانی از ترس به جبهه نمی‌رفتند و تازه بهانه می‌آوردند که چون آمریکا، ایران و عراق را بازی داده و سرکار گذاشته و این فتنه را بر پا کرده، پس ما به جبهه نمی‌رویم! در یونان باستان هم همین جریان پیش آمد. زمانی که جنگ آتن و اسپارت در گرفت، یک عده از جنگ ترسیدند، اینها زدند به دندة مقدس مآبی؛ که ما زاهد و تارک دنیا هستیم! و رفتند در بیغوله‌ها و کوخ‌ها و بیابان‌ها و شروع کردند به عبادت! به اینها گفتند «کلبیون». می‌گویند یکی از اینها رفته بود کنار رودخانه تنها یک کاسه داشت که با آن آب می‌خورد. دید که یک نفر دارد با دست آب می‌خورد. فهمید با دست هم می‌شود آب خورد کاسه را انداخت و گفت که این را هم نخواستم! این افکار هم تا حدودی بر روی مسلمانان تأثیر داشته است. اما در زمان پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، مسلمانان که با این افکار آشنا نبودند.

یا مثلاً در میان مرتاضان هندی، که سابقة بسیار دیرینه‌ای دارند، این تفکر بود که بودا به مدت سی سال، یعنی از 27 سالگی تا 57 سالگی در زیر درختی در شهر بنارَس عبادت کرد سپس بودا که به آن مقام کشف و شهود رسید، چون برای هدایت مردم آمد، به این شکل عمل می‌کرد که مثلاً ما اینجا نشسته‌ایم، بودا یک دفعه سبز می‌شد و یک نصیحت و راهنمایی می‌کرد و دوباره غیب می‌شد دوباره در یک جای دیگر و در جمع دیگری سبز می‌شد و... . بودا در مردم این گونه بود. مردمی که در بنارس بودند، این ویژگی‌های بودا را دیدند و شنیدند، و چون به شهر‌های دیگر رفتند، دیدند که آنجا نیز همین گونه است. آنها کم کم به این نتیجه رسیدند که بودا یک شخص و «فرد» نیست؛ بلکه یک «نوع» است. بنابراین به این نتیجه رسیدند که هر انسانی که عارف باشد و کشف و شهود کند و طی الارض نماید، بودا است. اوصاف عیسی (ع) را هم که می‌شنیدند، می‌گفتند این هم بودا بوده است. حتی وقتی اوصاف امیرالمؤمنین(سلام‌الله‌علیه) را هم ‌شنیدند، گفتند این هم بودا است.

با توجه به مطالعات انجام شده می‌توان گفت که افکار هندو‌یی و بودایی‌ از زمان خلّاد سندی ـ زمان امام ششم(ع) ـ وارد اسلام ‌شد. اما افکار کلبیونِ یونان باستان، از زمان امام هشتم(ع) به بعد وارد جهان اسلام ‌شد. پس این افکار وارداتی به دنیای اسلام، به نیمة دوم قرن دوم به بعد مربوط می‌شود؛ در حالی که ما در زمان پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) اصحاب صفه را داریم که همه عارف بودند. اینها قطعاً تحت تأثیر مکتبی غیر از اسلام نبودند. پس باید گفت که خاستگاه عرفان اسلامی، خود اسلام، قرآن کریم، سنّت پیامبر اکرم (ص) و سیرة اهل بیت(علیهم‌السلام) بوده است. اما، طبیعی است که اگر عده‌ای همین سیرة اهل بیت، آیات و روایات را ببینند، گاهی دچار افراط و تفریط هم می‌شوند. مثلا نهج البلاغه گزارش می‌کند که چون فلان کس دید امیرالمؤمنین (ع) زاهدانه و عارفانه زندگی می‌کند، پس دست از دنیا کشید و سر به بیابان نهاد و... . چون امیرالمؤمنین او را خواست و به او تذکر داد، گفت: یا علی! پس چرا شما این طور زندگی می‌کنید؟! این معلوم می‌کند که ترک دنیا را از امیرالمؤمنین گرفته بود؛ اما نتوانست به درستی آن را هضم کند.

پس خاستگاه عرفان اسلامی، خودِ آیات و روایات و سیرة اهل بیت(علیهم السلام) بوده است. سپس، در قرن دوم و سوم، مسلمانان با افکار دیگر مکاتب و نحله‌ها آشنا شده و تأثیر پذیرفتند؛ و در قرن ششم و هفتم، این تأثیرات مدوّن و به صورت مکتبی خاص بیان شد. یعنی اگر چه تنظیم و تدوین عرفان نظری و عرفان عملی و سیر و سلوک و دیگر علومی که به مسائل معنوی می‌پردازند، از آن زمان بوده، اما اصلش به پیش از آن بر می‌گردد؛ مثلاً ابن عربی، «وحدت وجود» را از آیات قرآن گرفته بود. هیچ وقت ما نمی‌پذیریم که ابن عربی وحدت وجود را از نیروانای هندو، یا از افکار یهودی و یا تفکرات مسیحی گرفته باشد. آنها اصلاً تفکرشان با وحدت نمی‌سازد.

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط سید مجتبی مجاهدیان در سه شنبه 88/5/27 و ساعت 4:3 عصر | نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    درباره خودم
    سیر بی سلوک                  (   مجاهدیان  )
    سید مجتبی مجاهدیان
    باز کن دکان که وقت عاشقی ست
    لینک به وبلاگ
    منوی اصلی
     RSS 
     Atom 
    صفحه نخست
    پست الکترونیک
    صفحه ی مشخصات
    خانگی سازی
    ذخیره کردن صفحه
    اضافه به علاقه مندیها
    دسته بندی یادداشت ها

    نوشته های پیشین
    کتابنامه هزار سخن
    گفتگوی قرآن پژوهانه با خرمشاهی
    گفتگوهای مهدوی
    رفعت اگر خواهی بیا(گپی با دکتر عصام العماد)
    امام خمینی، نه چون دیگران
    قرآن شیعه؟!
    به یاد بانوی آب و آینه
    اسفندیار یا غضنفر؟!
    آقای رئیس جمهور؛ مسئله!
    بدون شرح!
    تمنّای نگاه
    و گاه در رگ یک حرف خیمه باید زد
    زندگی را به طمع گیر مده!
    بحر در کوزه ای
    نقد نقد صوفی
    در کوی مدعیان
    من از مصاحبت آفتاب می آیم
    قصه ارباب حکمت
    بابا تقی
    استثنایی که به قاعده تبدیل نشد
    شعر بی دروغ
    صوفی بی صفا نمی خواهم (1)
    صوفی بی صفا نمی خواهم (2)
    صوفی بی صفا نمی خواهم (3)
    دو ناشنیده از شهید مدرس
    پرسمان عرفان کیهانی؟!
    زبان تازه ما بود
    ای کربلا کنم فلکت نام یا چمن؟!
    سوشیانس
    پیام پیروزی
    سین مثل سرقت!
    بزرگ بود و از اهالی امروز (1)
    بزرگ بود و از اهالی امروز (2)
    بزرگ بود و از اهالی امروز(3)
    آماده سازی قانون تفسیر
    سیره قرآن پژوهی کمالی (1)
    سیره قرآن پژوهی کمالی (2)
    سیره قرآن پژوهی کمالی (3)
    قانون تفسیر؛ مانیفیست قرآن پژوهی نوین(1)
    قانون تفسیر؛ مانیفیست قرآن پژوهی نوین(2)
    خبرگان در نظریه انتصاب
    در محضر مفسر (1)
    حذف مستفزّات
    در محضر مفسر (2)
    جمال جمیل استاد(1)
    جمال جمیل استاد(2)
    12 نکته در باب ولایت فقیه
    هویت غیبیه (1)
    هویت غیبیه (2)
    گستره عرفان

    آمار وبلاگ
    مجموع بازدیدها : 306060
    پیوندهای روزانه
    لینک دوستان
    علویان
    مقام عشق
    کانون اندیشه جوان
    کوهپایه
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    دکتر رحمت سخنی
    مستانه
    سلام شهدا
    خدا، یه کاری کن ...
    یک طلبه با عبای مشکی
    شهدای استان خراسان

    چفیه
    COMPUTER&NETWORK
    موعود
    نگاه منتظر
    ثانیه
    همکلاس
    آینه های عارف
    زندگی
    شب های مهتابی
    صفحات خط خطی
    زورخانه باباعلی
    کبو ترانه .... تا بام ملکوت
    عشق سرخ
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    آقازاده ـ علیرضا احمدی نژاد
    mansour13
    پیامبر اعظم
    دانستنیهای ایران زمین
    درد شکفتن
    یا زهرا(س)
    منتظر بیداری
    شیلو عج
    خط سرخ شهادت
    بسیجی سیاسی
    دم مسیحایی
    تنهاترین سردار
    کبوترانه
    اباصالحی
    صفحه‌ی 21 -:- Page21
    شمیم حیات
    صعصعه
    مشاوره و مقالات روانشناسی و
    صفحات انتظار در فراق گل نرگس
    دانشمند
    مسیح اندیمشک
    پرواز
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    اولی الابصار
    راز و نیاز با خدا
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    محمدرضا جاودانی
    روح .راه .ارامش
    آیین عشق (سیدمهدی میرمسیب)
    باور
    خاطرات
    صوفیان رند
    محمد کاظم روحانی نژاد
    دکتر محمدصادق کوشکی
    دست خط ـ پاکروان
    سایت آموزه
    آخرین مسافر
    فرهنگ و ارتباطات ـ دکتر آشنا
    دات ـ دکتر یونس شکرخواه
    تصوف از نگاهی نو
    خاکستر
    طلبه ای از نسل سوم
    نهج البلاغه
    تک ستاره
    گل آقا
    ساجد ـ سایت جامع دفاع مقدس
    تاسیانه
    عملیات تلمود
    نوشتارهای قاسم روانبخش
    کوهنوردی و ....
    سوتک
    سلام آقا
    مازیار ناظمی
    هنر جنگ
    مسعود ده نمکی
    خیال های شهری ـ سید ضیاء الدین شفیعی
    مطالعات سیاست، امنیت و جهانی شدن
    سید عبدالجواد موسوی
    حضرت عشق ـ علیرضا قزوه
    خرقه پشمینه
    ملّا ـ ابوالفضل زرویی نصرآباد
    7 چشمه
    مرصاد
    محمد صالح علا
    سعید حدادیان
    استاد محمدرضا حکیمی
    پرسمان قرآنی
    موعود
    حسن رحیم پور ازغدی
    علامه مطهری
    صادقین
    ماهنامه معارف
    کتاب نقد
    ترجمان وحی
    ایران سهراب
    علامه حسن زاده آملی
    کامران نجف زاده
    پیام وصل
    شاگرد استاد طیب
    ملک الشعرای بهار
    پارس قرآن
    ابنا
    محمدرضا سرشار ـ رضا رهگذر
    بوالفضول الشعرا
    روزنامه ها
    سایت های خبری و خبرگزاری ها
    دکتر میرجلال الدین کزازی
    تفسیر مقام معظم رهبری
    نوای قرآن
    احادیث
    سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
    دکتر عبدالحسن خسروپناه
    علامه سید محمد حسین طهرانی
    مرکز اسناد انقلاب اسلامی
    گناباد 110
    علی اکبر جوانفکر
    زیباترین شکیب
    پیامبر امید
    استاد فرشچیان
    عین صاد
    سال های تاکنون ـ عبدالجبار کاکایی
    مطالعات شیعه شناسی
    شیعه شناسی
    دیکشنری آنلاین
    صحیفه سجادیه
    یاداشت های شخصی احمدی نژاد
    رضا امیرخانی
    آیت الله مصباح یزدی
    دکتر مهدی مطهری نیا
    دانش نامه موضوعی قرآن
    دایرةالمعارف قرآن
    فرهنگ قرآن
    پرسمان های قرآنی
    پایگاه های قرآن پژوهی
    دکتر نجف لک زایی
    میثم رشیدی مهرآبادی
    مرکز پوهشی میراث مکتوب
    بانک اطلاعات نشریات کشور
    جدید نیوز
    پایگاه اطلاع رسانی وهابیت و ادیان ساختگی
    پایگاه علمی جهاد دانشگاهی
    آستان قدس رضوی
    حزب الله لبنان
    خانه کتاب اشا
    دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
    کلینیک طب ایرانی
    نشریه الکترونیک چارقد
    دزفول من
    انجمن شاعران ایران
    پایگاه اینترنتی شعیب
    دکتر افشین یداللهی
    نشریه الکترونیکی پرسمان
    مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
    مرکز اسلامی انگلیس
    شهید دکتر چمران
    دریا
    عرفان ـ استاد حسین انصاریان
    هر آینه آه ـ جواد زهتاب
    اهدنا الصراط المستقیم
    ری را ـ کتابخانه آزاد فارسی
    آیت الله العظمی بهجت
    منصورون
    کانون جلسات قرآن دزفول
    رویش مبارک
    لغت نامه دهخدا_فرهنگ معین
    عباد صالح خدا
    راه و رسم طلبگی
    خبرهای صوفیه
    نسیم مطهر
    شبکه اطلاع رسانی هادی
    دیر تش باد
    زیارت مجازی امام رضا
    قربانیان سلاح های شیمیایی
    آینده روشن ـ تخصصی مهدویت
    آرماگدون armageddon
    بانک اشعار عاشورایی
    کتاب های تفسیر و علوم قرآن
    دکتر حسین کچوئیان
    راوی خاک

    لوگوی دوستان


























    خبر نامه
     
    وضعیت من در یاهو
    موسیقی وبلاگ
    ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی

    <script src="http://mjmafi1.googlepages.com/clock30.js" language=javascript>>