اسفندیار یا غضنفر؟!
به دلایلی مدتی سعی کرده بودم از فضای وبلاگ نویسی به دور باشم، که خود حکایتی مفصل دارد، اما «گاف» جدید پاشنه آشیل دولت نهم[i] جناب اسلام شناس[ii]، مهندس اسفندیار رحیم مشایی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، مرا به واکنش واداشت، به ویژه آنجا که لجوجانه به تکرار «سوتی»های چند ماه گذشته خود پرداخته و ساده لوحانه ابراز داشت:
«بنده به حرفهایم افتخار میکنم و آنها را اصلاح نمیکنم بلکه هزار مرتبه دیگر نیز تکرار میکنم که ما آحاد مردم دنیا را دوست داریم و این افتخار ماست ...مردم ایران با مردم آمریکا فرقی ندارند[!]. ما با همه مردم دنیا دوست هستیم حتی مردم آمریکا و اسرائیل[!!][iii]. ... بنده پیش از این نیز گفتهام که مردم آمریکا از نظر ارتباطات از برترین ملتهای دنیا هستند[!!]. با افتخار میگویم که این اظهارات را ضرب در هزار کنید[!]. این اظهارات را هیچ گاه خلاف نمیدانم».
با شنیدن اخبار اسفبار استقبال گسترده رسانه های غربی و رژیم صهیونیستی از اظهارات نسنجیده فوق، ناخداگاه به تشابه عجیب «اسفندیار» دولت فعلی با «غضنفر» فوتبالیست چپ پای سالهای نه چندان دور شهرمان که همیشه از او به عنوان بازیکن شماره 12 حریف نام می بردند، پی بردم. به نظرم آمد بهتر است به جای پاسخ های معمول دندانشکن، به شیوه ای دیگر به بازخوانی قصه عبرت آموز 22 سال پیش بپردازم؛ باید که شیوه سـخنم را عوض کنم شد شد، اگر نشد دهنم را عوض کنم
مارادونانه هِل، غضنفرَ گِر!
و اما؛ در سال 1986 تیم ملی آرژانتین پس از فتح مقتدرانه جام جهانی مکزیک، به همراه کاپیتان افسانه ای خود دیگو آرماندو مارادونا برای انجام یک بازی دوستانه در مقابل تیم منتخب دزفول، فاتح سوپر جام باشگاه های دنیا، وارد دارالمونیین شد! ساعتها قبل از شروع مسابقه، ورزشگاه شهید مجدیان، جای سوزن انداختن نداشت و هزاران جوان تماشاگر دزفولی یک صدا تیم محبوب و بهترین تیم فوتبال تاریخ شهرشان را تشویق می کردند. با ورود مارادونا به زمین چمن، گویی استادیوم به یکباره با این شعار بر سر او منفجر شد: «دیگو، دیگو تیمتو وردارو برو! دیگو، دیگو تیمتو ... ». در آغازین دقایق شروع مسابقه، اضطراب و ترس در چهره و بازی ستارگان آرژانتینی مشهود بود. بازی هماهنگ دزفولی ها با شوت های سرکش کاپیتان شلال نژاد تکمیل می شد تا هر بار تماشاگران هیجان زده، تمام قامت به خیال گل پیروزی قیام کرده باشند. در نیمه اول، آرژانتین و مارادونا قافیه را باخته و کاملاً خنثی شده بودند. زمان دقیقه 35 بازی را نشان می داد که «غضنفر» دفاع چپ پای تیم دزفول مقتدرانه با تکل زیبای خود، مارادونا را در ضد حمله اش ناکام گذاشت اما پس از مهار توپ و با چرخشی صدوهشتاد درجه ای!! در حالیکه سر به زیر داشت با گام هایی بلند و در میان بهت و ناباوری 75 هزار تماشاگر حاضر و میلیونها بیننده تلویزیونی، همچون فشنگ به سمت دروازه خودی نفوذ کرد و پشت هجده قدم، با ضربه ای سنگین توپ را به تیر افقی دروازه دزفول زد!!! چشم های از حدقه بیرون زده تماشاگران دوآتشه و سکوت سهمگین ورزشگاه و شرم و بی تابی غضنفر از این اتفاق، گویای همه چیز بود. با اشاره مربی و دلجویی کاپیتان، به سرعت تیم بازسازی و بازی از سر گرفته شد تا دوباره طوفان دزفولی ها برپا شود. بازی به دقیقه 40 خود نزدیک می شد و علی رغم برتری دزفولی ها بر توپ و زمین، هنوز توپی از دروازه میهمان نگذشته بود. تیم دزفول برای رهایی از ناهماهنگی چند بازیکن ضعیف خود، و جهت تسریع در نیل به نتیجه، دست به یک تغییر تاکتیکی زد و این بار هر سه تعویض خود را یکجا انجام داد! اما غضنفر همچنان در میدان باقی بود!!
برخلاف انتظار هر چه بازی به دقایق پایانی نیمه اول خود نزدیک می شد، باز ناهماهنگی بازیکنان دزفول، به ویژه در خط دفاع، نگران کننده تر می شد تا جایی که هربار غضنفر، به تنهایی می رفت تا گل پیروزی تیم حریف را به ثمر برساند!! اگر چه به سبب اشتباهات مکرر غضنفر دروازه دزفول با خطرات جدی تهدید می شد اما راه تعویض او نیز بسته شده بود! لذا مربی چاره کار را در این دید که از کنار زمین با داد و فریاد های ناهنجار خود خطر غضنفر را مدام به دفاع کناری او گوشزد کند و از هم تیمی او بخواهد که به جای مهار مارادونا، غضنفر را مهار کند! نقطه اوج خطر زمانی بود که مربی دزفول با خشم و غضب به دفاع خود پرخاش کرد و گفت: « د یتیم فِگری! مارادونانه هل، غضنفرَ گِر!»[دیگر بی پدر شده نحس! مارادونا را رها کن و در عوض غضنفر خودمان را بگیر!] اما کار از کار گذشته بود چراکه در دقیقه 42 غضنفر خیال همه را راحت کرد و در یک لحظه پس از تصاحب توپ و با دریبل دو یار کناری خود، با یک استارت انفجاری و پشت سر گذاشتن سه بازیکن هم تیمی خود، توپ را از لای پای دروازه بان به تور دروازه دزفول چسباند!! و سر مست از این پیروزی در حالیکه بازیکنان حریف برای تشکر و ابراز احساسات به دنبال او می دویدند، به سمت زمین مقابل دوید!! ... و دیگر ورزشگاه ماتم زده شهید مجدیان در دقیقه44 ، سراغی از طرفداران صد آتشه خود نداشت بلکه همچنان به تعداد صندلی های خالی ورزشگاه افزوده می شد! در دقیقه 45 و قبل از به صدا درآمدن سوت پایان نیمه، آمار پنجاه هزار صندلی خالی از بلندگوهای استادیوم اعلام شد!!!
توصیه
یک ضرب المثل ورزشی می گه: «با 10 بازیکن بازی رو مساوی کنی بهتر از اونیه که حریف با 12 بازیکن بازی رو ببره!!»
پاورقی:
[i] . وقتی "اسفندیار" ، "پاشنه آشیل" می شود: http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=56193
[ii]. چندی پیش جناب رئیس جمهور از معاون خود آقای مهندس مشایی به عنوان یک اسلام شناس نام برده بود!!
[iii] . الف) نظر امام خمینی(ع) درباره مردم اشغالگر قدس: «شهید فتحی شقاقی، قبل از ملاقات با امام(س) به قم رفته و با شخصی که در آن زمان جایگاه و مسؤولیت مهمی داشت، ملاقات کرده بود. در این ملاقات، آن آقا رهنمود داده بود که «شما نباید با غیر نظامیان و عناصر رژیم صهیونیستی کاری داشته باشید» و آنان را از بخشی از عملیات نهی کرده بود. هیأت فلسطینی، خیلی متعجب و آشفته شده بودند، چون این نظریه با توجه به جنایتهای بیحد صهیونیستها در کشتار فلسطینیها اعم از کوکان و زنان و مردم عادی به هیچ وجه منطقی نبود. روز بعد که خدمت امام(س) رسیدند، حضرت امام(س) بهرغم بیاطلاعی از ملاقات قبلی، در ضمن صحبتهایشان بر همین نکته تأکید کردند و با صراحت فرمودند «یهودی در کشورهای دیگر، با یهودی در فلسطین اشغالی فرق میکند. همه یهودیانی که در فلسطین اشغالی اسکان داده شدهاند در حکم همان سربازان و اجزاء رژیم غاصب هستند و برخورد با آنها همانند برخورد با سربازان اسرائیلی است.» که هیأت فلسطینی با این موضعگیری امام بسیار دلگرم و خوشحال شده بودند. (حجت الاسلام رحیمیان نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران در گفتگو با نشریه «شاهد یاران»).
ب) نظر مقام معظم رهبری درباره مردم اشغالگر قدس: رهبر انقلاب در چهارم تیرماه سال 1375 نیز فرمودند: « اساساً دولت غاصب صهیونیستی، متّکی بر یک ملت نیست! ملت ساکن آن مناطق، ملتی است که امروز آواره است! اسراییل، از اوّل با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده است. در آن روز یک عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتیبانی دولت انگلیس به منطقه فلسطین آمدند. اهالی آن منطقه را بیرون کردند و ... خانههای آنها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا، از استرالیا، از آمریکا، از آسیا و از آفریقا به آنجا رفتهاند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آوردهاند و در آنجا به نام یک ملت، زندگی میکنند و دولتی هم دارند! اساساً چنین ملتی، وجود و هویّتی ندارد.»
|
||
|
||
ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی |
<script src="http://mjmafi1.googlepages.com/clock30.js" language=javascript>>