در محضر مفسّر (1)
قریب به یک دهه درک مستمر محضر «پیر سپید موی دیرینه روز» فرصتی استثنایی برایم بود. هر روز بی وقفه با دفتری در زیر بغل، راهی مدرسه علمیه سید اسمعیل ـ حوزه قرآن پژوهی و محل زندگی و اسکان استاد ـ میشدم تا بر آستان حکمتش زانوی ادب بر زمین زده و خوشه ها از خرمن بی نفاد و زاینده معرفت او برگیرم.
به یاد دارم، روزی از ایام اشتغال به مقابله، تصحیح و ویرایش دوره کامل و 44 دفتری «تفسیر قرآن برای همه»، که قریب به شش سال به درازا انجامید، چون هر روز، رأس ساعت مقرّر در مدرسه به خدمت رسیدم. آن روز آقا حال مساعدی نداشت. ضعف جسمانی و بیحالی ایشان در سن نود و چند سالگی، بیش از پیش مشهود بود. در این حال از ایشان خواستم تا کار تعطیل شده و امروز را به استراحت بپردازند؛ اما اصرارم توفیری نکرد. استاد به زحمت پشت میز کار خود، که عبارت بود از صندوق چوبی مزار جدّش مرحوم آیت الله سید حسین ظهیر الاسلام، نشست و با همان ضعف و بی حالی مفرط به ظرافت فرمود: «گویند: شبلی مجرمی را دید که دار میزدند. پرسید: چه کرده بود؟ گفتند: دزدی. شبلی فی الفور زیر دار رفت و پای معدوم را بوسید! او را پرسیدند: چرا؟! گفت: چون او در کار خود جان باخت!». سپس علامه کمالی چون همیشه نگاه سلوکانه اش را به زمین دوخت و با حسرتی توأم با تأنّی زاید الوصفی فرمود: «چه میشود، اگر من نیز در کار خود جان دهم!».
روزگار بر همین گونه میگذشت تا دولت مستعجل استاد نیز بگذشت. دیگر پیمانه او به جرعه آخر رسیده بود و همینکه پایان شام تار، طلوع سپیده را نوید داد، استاد غزل خداحافظی را خواند و رفت:
پیمانه ام به جرعه آخر رسیده است
پایان شام تار و طلوع سپیده است[1]
رمزی برو بپرس و حدیثی بیا بگو
در این مجال برای تیمّن، تنها نمی از یم لطایف و معارف قرآنی محافل آن عرشی را پیشکش شما میکنم؛ لطایفی که از پس گفتگوهای قرآنی این کمترین با استاد، رخ عیان کرده و برایم به یادگار مانده اند؛ «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»:
1. مواقع ثابت: درباره آیات 75 و 76 واقعه: «فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ»، سؤال این است که: وجه عظمت قَسَم در چیست؟ در ابتدا باید دانست قویترین نیروها، نیروهای نادیدنی هستند؛ مانند اشعه ها، اصوات و نیروی جاذبه؛ که هرچه نادیدنی تر باشند، قوی ترند. در آیه 75 ، قسم به «مواقع» و جایگاه ستارگان یاد شده است و باید دانست که جایگاه همه اشیاء ـ هر چند که آنها در سیلان و حرکت باشندـ ثابت اند؛ یعنی نه تنها ستارگان بلکه سیارات نیز ـ مانند زمین و مریخ ـ هر کدام موقع و جایگاه مخصوص به خود دارند و این ثبات جایگاه اشیاء و نیروها همه بر اثر «جاذبه عمومی» است. علاوه بر قرآن از دیگر منابع دینی همچون برخی ادعیه، مواقع مخصوص نیروها مستفاد است، چنانکه در مأثورات داریم: «یا مَن لا یشغله سمع عَن سمع[2]». اگر دقت شود در مییابیم که به دلیل همین جایگاههای ثابت، نیروهای نادیدنی مانند اصوات و اشعه ها در عالم واقع هیچگونه تصادم و تصادفی با یکدیگر ندارند. حال اگر دوباره در آیات 75 و 76 واقعه دقت شود، به پاسخ پرسش آغازین میرسیم، که «قسم عظیم» به «نیروی عظیم جاذبه عمومی» است، پس قَسَم به آن نیز عظیم خواهد بود. جمع بندی ذیل را میتوان در مورد دو آیه فوق داشت: 1) قبلاً میدانیم که «لا» در «لا اقسم» زائده و در بیان نیز معمول است، مانند: «نه به جان تو سوگند» که مراد «به جان تو سوگند» میباشد. قرآن نیز شاهد است که «وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ» مراد قَسَم است نه نفی آن. 2) «مواقع النّجوم» به ظاهر یک امر فیزیکی است، یعنی جایگاه مخصوص هر یک از ثوابت(ستارگان) و متحرکات(سیارات) . 3) این قَسَم «عظیم» است، پس در زمان نزول آیه، قرآن به نحو تردید فرمود: «لو تعلمون» که ممکن است به این دلیل بیان شده که تا آن زمان هنوز علم بشر به وجه عظمتِ جایگاه ثابت نجوم و عامل آن نرسیده بود. 4) عظمت قسم نتیجه عظمت «مقسوم به» است، بنابراین قطعی است که مراد عظمت مواقع و جایگاه های نجوم بوده است. 5) تا امروز آنچه بشر کشف کرده این است که جایگاه ستارگان و بلکه همه اشیائی که مواقع مخصوص دارند بر اثر «نیروی جاذبه عمومی» است و جاذبه عمومی نیز جزء عجیب ترین نیروهایی است که تا کنون بر انسان کشف شده است.
[1] . آخرین سروده علامه کمالی دزفولی (ره).
[2]. محدث قمی، عباس، مفاتیح الجنان، فراز 99 ؛ تعقیبات نمازهای یومیه.
|
||
|
||
ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی |
<script src="http://mjmafi1.googlepages.com/clock30.js" language=javascript>>