• وبلاگ : سير بي سلوك ( مجاهديان )
  • يادداشت : سير بي سلوک
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    4ـ با عرض پوزش، تركيب ناچسب و متناقض«صوفيه حقه» در نوشته شما براي من يادآور تركيبات نامفهومي چون«ويسكي حلال»! و «حرامزاده عارف»!! است. برادر من! نه تنها اسم و رسم امروز و يا ديروز متصوفه بلكه نطفه تصوف از اساس مشكل دارد. امام علي النقي(ع) برسر كسي كه چون شما تمايز قائل شد بين دراويش خوب و بد و به زعم خود آنها را به دشمن اهل بيت و محب اهل بيت تقسيم كرد، آب سردي ريخت و فرمود: «الصوفيه كلّهم مِن مخالفينا»؛ «همه طوايف صوفيه از مخالفين ما اهل بيت هستند». دوست من! بي جهت به دنبال تصوف پاك و صوفي صاف و حقّه نگرد كه «هرگز يافت مي نشود، گشته ايم ما».

    4ـ آيا شما زوزه هاي تفرقه افكنانه و خيانت هاي روشن مدعيان خانقاه را كه هر از چند گاه از قفا و يا جوف پناهگاه خانقاهي ـ بخوانيد خيانتگاهي ـ شنيده مي شود را دعوت به وحدت و سر منشأ خدمت به آيين و ميهن مي ناميد؟!! هيچ از خود پرسيده ايد كه چرا سردمداران فرق صوفيه سر در آخور بيگانگان ـ به وي‍ژه آمريكا و انگليس ـ دارند و مورد حمايت مادي و معنوي ـ و بعضاً آشكارـ آنها هستند؟! راستي علت حمايت همجانبه اتحاديه اروپاه از دراويش و محكوميت مكرر ايران در مجامع بين الملل به بهانه نقض حقوق فرقي چون صوفيه و بهائيت چيست؟! به راستي چرا هرگاه لانه فسادي به نام خانقاه در گوشه و كنار كشور پهناور ايران به دست متدينان غيرتمند از لوث آفات زدوه مي شود، از زير سجاده ي رياي دراويش تنها آلات لهو و لعب و از زير خرقه و كنج زاويه ذكر اين تاركان دنيا، دشنه و گلوله خارج مي شود؟!!

    برادر من! اگر با تسامح بپذيريم كه متصوفه ـ آن هم گذشتگان آنها نه بي سوادان امروز اين طايفه ـ به پرورش ذوق و فربهي ادبيات كمك كرده اند، هزار البته اين خدمت!!! آنها به قيمت انحراف در تاريخ فرهنگ ايران اسلامي و از راه به در كردن هزاران جوان و انسان زودباور و به بهاي تفرقه در ميان صفوف متحد مسلمانان به ويژه شيعيان در هميشه اين تاريخ مظلومانه بوده است ... .

    برادر ارجمند! ما مي توانيم سر هركس كلاه بگذاريم جز سر خدا و وجدان خود را. من شما برادر عزيز را به وجدانتان رجوع مي دهم و مزيد اطلاع توصيه مي كنم، علاوه بر خواندن «سايت مجذوبان نور» ـ ارگان رسمي صوفيه نعمت اللهي گنابادي كه با رأفت نظام اسلامي در حال لجن پراكني است و متأسفانه در زير پيامتان آدرس الكترونيكي آن را برايم درج كرديد ـ بخش هاي ديگر مقاله «صوفي بي صفا نمي خواهم» و حداقل دو كتاب «در كوي صوفيان» اثر سيد محمد تقي واحدي(صالح عليشاه) و كتاب «در خانقاه بيدخ چه مي گذرد؟» با مقدمه دكتر احمد عابدي را به دقت بخوانيد. همچنين مي توانيد به سلسله مقالات «در پرده خانقاه» به قلم اين كمترين در روزنامه جمهوري سال 1385 رجوع فرماييد.

    منتظر شما هستم

    سيد مجتبي مجاهديان

    23/2/87

    نقد صوفي نه همين صافي بي غش باشد!

    باسمه تعالي

    برادر ارجمند جناب آقا مهران

    با تقديم سلام و اداي احترام و سپاس از تشريف فرمايي شما به وبلاگ «سير بي سلوك». پيام شما را با اين عبارات، ذيل مقاله «صوفي بي صفا نمي خواهم(1)»، دريافت كردم:

    «سلام مطالب شما رو خوندم. فكر كنم خيلي منصفانه نبود. اميدوارم خدمات عرفا و صوفيه حقه رو در ترويج مذهب تشيع و يكپارچگي ايران عزيز و همچنين تعميق فرهنگ و ادبيات اين مرز و بوم از ياد نبري.يا علي»

    در رابطه با اين پيام، نكاتي را لازم به توضيح مي دانم:

    1ـ چنانكه در مقدمه معروض شد، دو قسمت ديگر مقاله بلند مذكور بر روي وبلاگ قرار دارد كه از قرار معلوم جنابعالي تنها به قسمت اول آن عنايت فرموديد! چنانكه مايليد مي توانيد علاوه بر سه قسمت موجود اين نوشته، قسمت چهارم آن را انشاء الله به زودي مطالعه كنيد.

    2ـ لطفا به طور مشخص، صريح و واضح موارد غير منصفانه بودن مقاله را برشمريد! مبادا شما هم ناخواسته متخلق به اخلاق و شگرد متصوفه در كلي و مبهم گويي شويد!

    3ـ بايد دانست كه عرفان و تصوف كاملا مجزا و متمايز از همديگرند؛ اگر چه متصوفه فعلاً ادامه حيات خود را در خلط حدد و ثغور آن دو مي دانند! همانگونه كه در مقاله مذكور اشاره شد، تصوف جريان بدل و موازي سازي اي است در مقابل مكتب اهل بيت(ع) و از اين رو است كه معصومين(عليهم السلام) بارها و بارها با صراحت خطر آنها را گوشزد و طريقه آنها را مخالف طريقه حقه خود دانسته اند؛ چنانكه امام رضا(ع) مي فرمايد:‌ «كسي دم از صوفيه نمي زند مگر از روي خدعه يا گمراهي و يا [در خوشبينانه ترين وجه] از روي حماقت».

    و اما منشأ عرفان ناب شيعي، سنت ـ قولي، فعلي و تقريري ـ همين معصومين عليهم آلاف التحيه و الثناء است كه ريشه در قرآن دارد. عرفاي حقه در طول تاريخ مظلومانه تشيع كم نبوده و نيستند، ولي در كمال ادب و بي اعتنايي به دنيا و با نهايت بي ادعايي و دوري از حاشيه روي، خالصانه به هدايت خلق مشغول بوده و هستند، همچون: مقدس اردبيلي، سيد مهدي بحر العلوم، سيد علي شوشتري، ملا حسينقلي همداني، سيد احمد كربلايي، ميرزا جواد ملكي تبريزي، شاه آبادي، ميرزاعلي قاضي تبريزي، سيد هاشم حداد، علامه طباطبايي و در اين زمانه ... كه هيچ عاقل و منصفي ـاز جمله جنابعالي ـ هرگز آنها را نمي تواند صوفي بنامد. اين بزرگواران هيچگاه دكّان و دستگاهي به نام مجعول «خانقاه» در مقابل مسجد عَلَم نكردند، بلكه در طول حيات طيّبه خود مصداق حقيقي حديث قدسي «اوليايي تحت قبابي لايعرفهم غيري» بودند. پس نقد ما از تصوف و مدعيان عرفان، جسارت به ساحت مقدس معرفت و عرفان ناب شيعي و اولياء نيست، و به قول حافظ: «نقد صوفي نه همين صافي بي غش باشد!»

    به صراحت بايد گفت که صوفيه ناگزير از آنند كه حداقل خود را با ادعاهاي مكتبشان منطبق كنند. نمي شود بزرگان آنها در هر مراسم و محفلي اين حديث قدسي ـ پيش گفته ـ را ورد زبان خود داشته باشند و چنان نشان دهند كه خود مصداق اعظم آنند ولي هر كدام از آن مدعيان جداگانه با صدها بوق و كرنا و مريد و به ضرب انواع ترفندها، به عرضه خود در تختگاه و دستگاهي به نام خانقاه باشند!!

    سلام

    مطالب شما رو خوندم. فكر كنم خيلي منصفانه نبود.

    تميدوارم خدمات عرفا و صوفيه حقه رو در ترويج مذهي تشيع و يكپارچگي ايران عزيز و همچنين تعميق فرهنگ و ادبيات اين مرز و بوم از ياد نبري.

    يا علي

    + بهمن 
    چرا وبلاگت را به گوگلو و ياهو معرفي نمي كني؟

    وبلاگ زير خرقه صوفي چه خبر است؟ شروع به کار کرد:

    http://zirekherghe.blogfa.com

    + صوفي رند 
    بيسار متن جالبي بود از اين به بعد نيز بيشتر از مطالب در وب لاگ خود بنويس ، در ضمن به جمع مبارزان تصوف وعرفان دروغين خوش آمديد.دوست شما صوفي رند