امام خمینی، نه چون دیگران
گفتگو با دکتر سیدحمید روحانی(1)
اشاره:
نامه حضرت امام خمینی(س) به سید حمید روحانی، سرآغاز عزم و اراده بانیان نظام نوپای جمهوری اسلامی در نگارش و تحلیل وقایع استثنایی تاریخ معاصر ایران و تدوین «منشور تاریخ نگاری انقلاب» گردید؛ انقلاب بی بدیلی که بیم آن میرفت در مسلخ اغراض نامحرمان و در معرض تحریف نااهلان ذبح شود.
استاد سید حمید روحانی(زیارتی) مورخ بی حب و بغض، از سال 1351 در نجف، عزم بر تدوین تاریخ قیام اسلامی ایران جزم نمود و در سال 1355 اولین جلد «نهضت امام خمینی» را در بیروت به دست چاپ سپرد. او از کوران مبارزه تا دوران تثبیت نظام، دمادم به آراستن و پیراستن خود در آیینه وجود امام مشغول بود و هرگز این توصیه پیر فرزانه انقلاب را از لوح ضمیر خود محو نکرد که: «از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید»؛ و بر این باور پس از پیروزی انقلاب، مسئولیتهای اجرایی پیشنهادی را نپذیرفت و بنا به ضرورت به هیچ کاری جز ثبت تاریخ انقلاب نپرداخت؛ بجز آنکه در سال 1361 شمسی و به دستور رهبر انقلاب، ریاست مرکز اسناد ساواک را پذیرفت، آن هم در پاسخ به دغدغه امام در جلوگیری از نفوذ انجمن حجتیه در آن مرکز حساس.
«نهضت امام خمینی» در 4 جلد، «شریعتمداری در دادگاه تاریخ»، «منتظری در دادگاه تاریخ»، ریاست بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، مدیر مسئول فصلنامه تخصصی «15 خرداد» و ... تنها نمایی از چهره علمی ـ پژوهشی این محقق متعهد را به نمایش مینهند.
و اما؛ درک سال ها محضر استثنایی و محفل عرشی حضرت امام خمینی(ره) توسط دکتر روحانی، من و دوست فاضلم جناب حجت الاسلام حسین ارجینی را در اولین روز سرد و برفی سال 1386، ـ به سفارش ماهنامه معارف ـ به مجلس گرم و بی ریای او در بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر کشاند تا رهاورد ما از آن گفتگو، بازخوانی قصه انقلابی باشد که نه مثل دیگر انقلابهاست. اینک اولین قسمت از آن پیش روی شماست:
سید مجتبی مجاهدیان
از اینکه پذیرای ما شدید، بسیار سپاسگذاریم. قصد آن داشتیم تا در عرصة مسائل مربوط به انقلاب، محضر بزرگانی را درک کنیم که هم در آن برهه خود منشأ تحول بودهاند و هم از آن مقطع آثار قلمی به جا گذاشته اند. نتیجه این تحلیل و بررسی ارجاع ما به حضرتعالی بود تا از محضر شما نسبت به مسائل مرتبط به حوزة انقلاب و به ویژه رهبری حضرت امام راحل، استفاده کنیم.
باب این گفتگو را با پرسشی از نقطة آغاز انقلاب میگشاییم؛ چنانچه مستحضرید جریانهای مختلفی را به عنوان نقطه شروع انقلاب میشمرند، از مشروطه گرفته تا نهضت ملی و جریانهای اوایل دهه چهل شمسی به ویژه 15 خرداد سال 42 و حوادث دهة 50؛ و گاه برخی از گروهها این مبادی مختلف زمانی را برای انقلاب با اندیشه و اهدافی خاص بیان میکنند؛ از نظر حضرتعالی مقطع آغازین و شروع انقلاب چه زمانی بوده است؟
روحانی: چنانچه بخواهیم ریشة انقلاب اسلامی را به درستی مشخص کنیم، لازم است بنگریم که انقلاب اسلامی ایران با کدام یک از حرکتها و خیزشهایی که در طول تاریخ معاصر ایران روی داده، مشابهت دارد و یا با دیگر نهضتها چه تفاوتهایی دارد. به عبارت دیگر، برای شناسایی ریشة انقلاب، در گام نخست باید خود انقلاب را بشناسیم و اینکه نهضت امام(ره) و انقلاب اسلامی، چه ویژگیهایی داشته است و در مرحلة بعد به بررسی این نکته بنشینیم که چه شباهتها و تفاوتهایی با دیگر نهضتهای گذشته دارد.
تا آنجایی که بنده بررسی کردهام، نهضت امام و انقلاب اسلامی را نمیتوان با هیچکدام از نهضتهایی که در سدههای گذشته این سرزمین اتفاق افتاد، همسان دانست؛ گرچه این انقلاب از نهضتهای گذشته تجربیاتی آموخته و بالطبع مشابهتهایی هم دارد، اما تفاوتهای بسیاری نیز با آنها دارد. برای مثال، نهضت تنباکو، نهضتی ضد استعماری بود؛ اما آیا میتوان گفت ریشة نهضت امام خمینی(ره) در نهضت تنباکو بوده است؟ مشابهتهای نهصت تنباکو با نهضت امام و انقلاب اسلامی در این است که نهضت تنباکو هم نهضتی اسلامی بود و به رهبری یک مرجع تقلید و فقیه جامعالشرایط به پیروزی رسید. نهضت امام هم همین ویژگی را داشت؛ دیگر آنکه نهضت تنباکو ضد استعماری بود که در جهت قطع ید چپاولگران خارجی، آغاز و دنبال میشد؛ نهضت امام نیز همین وجه را داشت. اما با دقت بیشتر مشاهده میکنیم که با این همه مشابهت، نهضت امام ویژگیهایی منحصر به خود داشت که نهضت تنباکو دارا نبود؛ مانند اینکه نهضت امام هم ضداستعماری بود و هم ضداستبدادی و حال آنکه نهضت تنباکو تنها جنبه ضداستعماری داشت. نهضت امام نهضتی براندازانه، در جهت سرنگونی نظام شاهنشاهی بود، اما در نهضت تنباکو اصلاً چنین اندیشهای مطرح نبود. هدف نهایی و غایی نهضت امام تشکیل حکومت اسلامی بود، اما نهضت تنباکو در پی تحقق چنین هدفی نبود و در نهضت مشروطه نیز همین وضع مشاهده میشود. نهضت مشروطه نه تنها ضد استعماری نبود، بلکه عدهای منحرف، مرموز و نفوذی یا فریب خورده میپنداشتند با پناه بردن به بیگانگان میتوانند اهداف ملی و دینی خود را به بار بنشانند؛ ولی نهضت امام به شدت ضداستبدادی و ضد استعماری بوده است. اگرچه نهضت ملی شدن صنعت نفت یک حرکت ضداستعماری بود؛ ولی نسبت به استبداد حاکم نه تنها مخالفت نداشت، بلکه کرنش هم میکرد! وقتی در آن فرصت پیش آمده به دکتر مصدق گفتند که ریشه شاه را بکن؛ گفت من در مجلس شورای ملی به قرآن قسم یاد کردم که به شاه خیانت نکنم! بنابراین ریشة انقلاب اسلامی نمیتواند نهضتهای مشروطه، تنباکو و ملی شدن صنعت نفت باشد. از همه مهمتر اینکه، نهضت امام یک نهضت مادی نبود و مردمی که در جریان نهضت امام از سال 41 تا سال 57 به پا خاستند یک حرف بیشتر نداشتند و آن دفاع از اسلام بود. امام هم یک حرف بیشتر نداشت و آن اینکه میفرمود «اسلام در خطر است»؛ نه مسائل مادی، کار و مسکن. اگر کتاب صحیفة امام را ورق بزنید، خواهید دید که از روز آغاز نهضت تا روز پیروزی، هیچگاه امام به مردم وعده مادیای نداد؛ فقط به مردم فرمود اسلام در خطر است و مردم برای دفاع از اسلام به پا خاستند.
بنابراین نمیتوان ادعا کرد ریشة قیام امام به نهضتهای سدة گذشته بر میگردد؛ بلکه وقتی در زندگی امام مطالعه کنیم میبینیم که ایشان به شدت از راه و روش و منش انبیا الهام گرفته بودند. پیامبران الهی قبل از آغاز رسالت به خودسازی میپرداختند، میبینیم که همین ویژگی دقیقاً در امام هم هست و قبل از اینکه دنبال نهضت و مبارزه و پیشبرد اهداف الهی باشند، به دنبال خودسازی رفتند. البته کم نیستند کسانی که درپی تهذیب نفس رفتند، اما تا آخر عمر سر در لاک خود فرو بردند و در همان خودسازی ماندند؛ اما امام بلافاصله بعد از خودسازی به سراغ مردم رفته و به جامعهسازی و تهذیب جامعه پرداختند و این از ویژگیهای پیامبران است. امام در همان خفقان سالهای 1317 و 1318 شمسی که دوران پلیسی نظام شاهنشاهی پهلوی اول بود در مدرسه فیضیه هفتهای دو روز درس اخلاق برپا میکردند و در مکتب اخلاقی و عرفانی خود انسانهای برجستهای مانند شهید مطهری، شهید مدنی و شهید صدوقی را پرورش میدادند.
پیامبران الهی هرگز برای پیشبرد اهدافشان به فکر عِدّه و عُدّه نبودند، بلکه هدفشان اعتلای کلمةالله بود و به اینکه موفق شوند یا نشوند، نمیاندیشیدند. این ویژگی در نهضت امام نیز مشاهده میشود که امام خود را مأمور به انجام تکلیف میدانست نه به دست آوردن نتیجه، روزی که امام نهضت را آغاز کردند همة به اصطلاح روشنفکران میگفتند ایشان بر در بسته مشت میکوبد، چرا که با دست خالی و تنها با اعلامیه و سخنرانی نمیتوان به جنگ یک رژیم تا دندان مسلح رفت، ولی امام با همان روش و منش پیامبرانه راه را پیش برد و با قلم و قدم توانست رسالت خود را انجام و نظام را سرنگون کند.
ما واقعاً اگر بخواهیم ریشة نهضت امام را بشناسیم باید روی نهضت انبیا مطالعه کنیم. در نهضت انبیا، مردم بالاخص مستضعفین، یکی از ارکان اصلی نهضت بودند، و قیام امام خمینی(ره) هم همین ویژگی را داشت. امام بر مردم تکیه کردند، با مردم حرف زدند، مردم را به حرکت در آوردند و با کمک مردم نهضت را به پیروزی رساندند و این شیوه، شیوة انبیاست. بنابراین اگرچه قبول داریم، انقلاب اسلامی ما از نهضتهای تنباکو، مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و از فعالیتهای مذهبی ـ سیاسی ایران در دهههای گذشته درسهایی آموخته و تجربیاتی کسب کرده بود؛ اما روش، منش و آرمانهای امام با هیچکدام از آن نهضتها به طور کامل همخوانی نداشت و قاعدتاً با پارامترهای دیگر نهضتها هم نمیشود آن را سنجید؛ بنابراین در پاسخ به سئوالی که مطرح کردید میتوان گفت همانگونه که حضرت امام(ره) در نامة 25/10/67 به بنده اشاره فرمودند، آغاز انقلاب اسلامی وقایع سال 41 میباشد.
جناب آقای دکتر روحانی! یقیناً عوامل مختلفی در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند و در اینباره تحلیلهای متعددی وجود دارد، از دیدگاه حضرتعالی عوامل اساسی در پیدایی و پیروزی انقلاب اسلامی چیست؟
روحانی: در زمینة عوامل پیروزی انقلاب اسلامی تا آنجا که بنده بررسی کردم، سه رکن اساسی را میتوان مطرح کرد: 1. رهبر 2. مکتب 3. ملت؛ اما عمدهترین رکن، «رهبری» است. اگر امام آنگونه که باید و شاید اسلام راستین را به مردم نمیشناساند، مسلماً انقلاب اسلامی تحقق نمییافت. نقش اساسی از آنِ رهبری نهضت بود که خروارها غبار و زنگاری که بر چهرة مکتب نشسته بود را زدود و اسلام ناب محمدی(ص) را به جامعه شناساند. اینجا مناسب است، اشارهای به بعضی ویژگیهای حضرت امام خمینی(ره) داشته باشم که توانستند چنین انقلاب عظیمی را به وجود آورند: نخستین ویژگی امام این بود که «اسلامشناسی جامع» بودند و اسلام را به معنای واقعی کلمه میشناختند. اگر در زندگی بسیاری از شخصیتها مطالعه کنید میبینید گاهی عالمان دینی، پیشوایانِ حرکتهایی اجتماعی بودند، اما آنها تا حدودی یک بعدی میاندیشیدند و جامعیت لازمه را نداشتند. کم نبودند عالمانی که اسلام را منحصر در «عبادت» میدانستند و به هیچ چیز غیر از عبادت و خودسازی و تهذیب نفس و نیایش و دعا و توسل سرگرم نبودند. در مقابل، عدهای دیگر تنها میگفتند اسلام یکپارچه سیاست است. اینان اگرچه در کسوت روحانیت بودند، اما در درجة اول، سیاستمدارانی بودند که بعد معنوی در اینان برجسته نبود. اما امام، اسلام را در همة ابعاد و در حد اعلی به کار میبستند؛ در بعد عبادی، زاهدی پارسا بود که گویی جز عبادت و نیایش به درگاه الهی کار دیگری ندارد؛ در بعد علمی، فقیه جامعالشرایطی بود که وقتی بر مسند بحث و کرسی درس مینشست انسان فکر میکرد جز به فقه و فقاهت به چیزی دیگر نمیاندیشد. در بعد سیاسی سیاستمداری بود که چون میغرید کاخهای ستم و سلطه میلرزید. ایشان مصداق صفات و ویژگیهای مؤمن واقعی بود که امیرالمؤمنین(ع) از زبان پیامبر(ص) نقل میکند: «رهبانٌ باللیل، اسدٌ بالنهار»[بحارالانوار، ج 64، ص 276] در مکتب امام هیچ بعدی از ابعاد اسلام، تحتالشعاع ابعاد دیگر قرار نمیگرفت. در روز 26 دیماه 1357 وقتی که خبر فرار شاه از ایران به نوفل لوشاتو رسید، خبرنگاران به اقامتگاه امام ریختند. امام در جمع نمایندگان خبرگزاریها ایستاد و به سئوالاتشان پاسخ داد تا اینکه خبرنگاران متوجه شدند ایشان یکباره حرفشان را قطع کرده و به طرف چادری که در آنجا برپا بود حرکت نمودند! از مترجم علت را سئوال کردند؟ او گفت وقت نماز ظهر فرا رسیده است؛ رفتند تا نماز بخوانند! آنجا مثل کشورهای اسلامی نبود که صدای اذان اول ظهر از مأذنهها بلند شود؛ اما این توجه امام به وقت فضیلت ظهر، نشان از ویژگی برجسته ایشان داشت که اسلام را در همة ابعاد میشناختند و هیچکدام از ابعادش را تحتالشعاع دیگری قرار نمیدادند؛ هرچند وقتی که پای جان یک مسلمان پیش میآمد دیده میشد که امام نماز اول وقت را هم ترک میکند. من یک خاطرهای به یاد دارم از نجف که دم غروب، خانوادههای چند تن از شیعیان مظلوم عراق به بیت امام آمدند و استغاثه کردند که از طرف رژیم بعث به ما اطلاع دادهاند که برای آخرین وداع با فرزندانمان به زندان برویم چراکه آنها را فردا صبح اعدام خواهند کرد. امام بلافاصله فرماندار نجف را احضار کرد و از شدت ناراحتی و خوف از تعلل، برای اقامه نماز جماعت به مسجد نرفت و آن شب نماز اول وقت را ترک کرد! امام تسبیح به دست در حیاط منزل قدم میزد و وقت نماز مغرب هم میگذشت تا فرماندار رسید. وقتی مسئله نجات جان انسانی در میان بود، نماز جماعت و یا نماز اول وقتش را هم ترک میکرد.
ویژگی دوم حضرت امام «مردمشناسی» بود. میتوان ادعا کرد که امام در مردمشناسی بینظیر بود. بودند کسانی که درس جامعهشناسی خواندند اما عملکردشان نشان میداد که از مردم هیچ شناختی نداشتند؛ اما امام شناختی بسیار عمیق و ریشهای از مردم داشت. روز 16 مهر 1341 که نهضت آغاز شد در جمع مراجعی که در بیت آیتالله حائری جمع شده بودند فرمود: اگر میخواهیم ایران و اسلام از اضمحلال رهایی یابد باید ریشه دودمان پهلوی را بزنیم؛ استعمار انگلیس این خاندان را آورد تا هم ایران را به روز سیاه بنشاند و هم اسلام را از بین ببرد. این سخن امام در آن روز با شگفتی حضّار مواجه شد و آقای شریعتمداری در جواب گفت: ما با کدام نیرو میخواهیم چنین هدفی را پیش ببریم؟! ما بمب در جیب خود نداریم که در بیاوریم و به کلة شاه بکوبیم! امام فرمود: اما ما قدرتی داریم که از بمب قویتر است و آن قدرت مردم است! میگویند برخی از حضار خندیدند و گفتند مردمی را میگویی که با یک ترقه از میدان در میروند؟ مردم که وفادار نیستند! امام در جواب فرمود: اگر ما به مردم آگاهی دهیم و مردم را با وظایفشان آشنا کنیم تا آخر در صحنه میایستند! همین بحث را با مرحوم آیتالله سیدمحسن حکیم بعد از ورود خود به نجف دارند که میتوانید مشروح آن را در جلد دوم کتاب «نهضت امام خمینی» ملاحظه کنید. امام در سال 1344 و در ملاقات آقای حکیم با ایشان این مسئله را مطرح کردند که خوب است شما سفری به ایران داشته باشید و از نزدیک اوضاع ایران را ببینید. آقای حکیم پاسخ دادند: نه، من بیاطلاع از اوضاع ایران نیستم؛ کاری از دست ما بر نمیآید، ما قدرت و توانی نداریم. امام قدرت مردم را خاطرنشان میسازد؛ اما آقای حکیم فرمود: مردم دروغ میگویند، مردم وفادار نیستند. امام از مردم دفاع کردند که اگر آشنا به وظایف اسلامیشان شوند تا آخر میایستند. امام حقانیت این شناخت قاطع خود از مردم را بارها در عمل به اثبات رساند.
سومین ویژگی حضرت امام «جهانبینی» بود. امام نه مثل برخی در حد افراط جهانوطنی فکر میکرد و نه مثل ناسیونالیستها و نژادپرستها تنها به محدودة ایران میاندیشید. ضمن اینکه به ایران میبالید و افتخار حمایت از ایران را داشت، در عین حال از سرنوشت ملتهای دیگر به ویژه ملتهای مسلمان غافل نبود. با دید و نظری باز و وسیع به مسائل مینگریست لذا وقتی نهضت را آغاز کرد تنها برای محدودة ایران حرف نزد بلکه از همان آغاز سال 1341 خطر صهیونیست و مسئلة فلسطین را مطرح نمود.
چهارمین ویژگی حضرت امام «توکل» فوقالعاده ایشان به خداوند متعال بود و براین اساس از هیچ قدرتی پروایی نداشت و با همة قدرت در مقابل مظاهر مادی و دنیوی میایستاد و خم به ابرو نمیآورد. امام وقتی میفرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» نه تنها شعار نمیداد، بلکه به این اعتقاد رسیده بود، به همان اعتقادی که پیش از آن فرموده بود: شاه هیچ غلطی نمیتواند بکند. برای بسیاری تصور اینکه بتوان شاه را با دست خالی و بدون اتکا به قدرت نظامی سرنگون کرد، یک امر محال مینمود؛ ولی امام خیلی راحت این اندیشه را در عمل ثابت کرد و نشان داد که میتوان با اتکا به نیروی لایزال الهی، همة قدرتهای مادی را در هم شکست. این جمله امام را از یاد نمیبرم که نشان از بلندهمتی این رهبر الهی دارد، آنجا که به این مضمون فرمود: اگر بخواهند دین ما را از ما بگیرند ما تمام دنیایشان را از آنها خواهیم گرفت.
ویژگی دیگر امام «اعتماد به نفس و ارادة» ایشان است. متأسفانه یکی از بدبختیهای ملتهای اسلامی خودباختگی آنهاست. به یاد دارم که سال 1354 از نجف سفری به اروپا داشتم. در میان اعضای انجمن اسلامی دانشجویان خودباختگی به حدی شدید بود که خود شاهد بودم چون یکی از دانشجویان که در منزلش نماز میخواند و همسایة آلمانیاش زنگ زد و وارد خانهاش شد، او از عدم اعتماد به نفس، نمازش را قطع کرد! اما امام عزت نفس و ارادة خود را در نوفل لوشاتو با نماز خواندن در مقابل صدها دوربین فیلمبرداری، عکاسی و خبرنگاران خبرگزاریهای جهان نشان داد و روز عاشورا در میان انبوه خبرنگاران نشستند تا کسی روضه بخواند و یکی هم شروع کرد به روضهخوانی و امام دستمال به دست در مظلومیت سیدالشهدا(ع) گریست و همه دنیا از این حرکت ایشان به شگفتی ماند که این یعنی چه؟! چیزی بود که در کمتر کسی دیده میشد. ارادة پولادین امام خیلی عجیب بود، ارادهای که در تمام شئون و زوایای زندگی امام دیده میشد و نقش مهمی در پیروزی امام و موفقیت انقلاب داشت.
«ثبات قدم» امام مثالزدنی بود. دورانی رسید که اکثر مبارزان ناامید از نیل به نتیجه و پیروزی شده و میگفتند که دیگر این نهضت راه به جایی نمیبرد؛ حتی برخی از ایران به نجف نماینده فرستادند و به امام پیام دادند: حالا از شما انتظار نمیرود با شاه کنار بیایید لااقل بگذارید ما با شاه ملاقات داشته باشیم! برخی علمای قم میخواستند با شاه ملاقات کنند تا هم به اصطلاح آوانسی بدهند و هم آوانسی از شاه بگیرند و از او بخواهند حداقل جلوی یک سلسله مفاسد، مانند بیحجابی، بیبند و باری و شرابفروشی گرفته شود و به این ترتیب عملاً مبارزه را تمام شده میپنداشتند. امّا امام با ثبات قدم ایستاد و اجازه نداد روحانیت با رژیم کنار بیاید در شرایطی که هیچ کس پیروزی را برای مردم مظلوم و دست خالی ایران پیشبینی نمیکرد.
امام این پیروزی را به دلیل «محرم راز دانستن مردم» به دست آورد. شما اگر در زندگی بزرگان دینی مطالعه کنید میبینید که علما با مردم در ارتباط تنگاتنگ بودند اما این گونه نبود که مسائل پشت پرده را برای مردم عادی بیان کنند. خیلی وقتها مسائلی پشت پرده بین علما و مقامات دولتی ردّ و بدل میشد و اصلاً مردم از آنها خبر نداشتند؛ ولی امام از ابتدای نهضت و در همان روز 16 مهر 1341 سه پیشنهاد به علمایی که در بیت آیتالله حائری با ایشان جلسه داشتند داد: 1ـ همه نامهها و تلگرامهایی که بین مقامات دولتی و علمای دینی ردّ و بدل میشود، چاپ و در اختیار مردم قرار گیرد. 2ـ خطبا و وعاظ در مساجد و منابر تصویبنامة انجمنهای ایالتی و ولایتی را توضیح و تشریح کرده و خطرات آن را برشمرند. امام میدانستند مردمی که کورکورانه دنبال رهبر حرکت کنند بالاخره یک جایی سست شده و میبُرند؛ اما وقتی مردم آگاهی یابند و هدف برایشان مَشخص شود و بدانند که دقیقاً چه میخواهند دیگر از پا نمینشینند. 3ـ در آن جلسه از علما خواست تا با مردم حرف بزنند و امام خود تنها کسی بود که تا آخر به این وعده عمل کرد. امام تا روزی که چشم از جهان بست، دائم با مردم حرف زد و مردم را هم راز رهبر میدانست. وقتی کارتر رئیس جمهور آمریکا به امام نامه نوشت، ایشان فرمود در روزنامه آن را منتشر کنید. حتی آنچه در زندان بین ایشان و مقامات رژیم پهلوی گذشته بود را پس از آزادی در دو جلسه برای مردم تشریح کرد. در دوران قبل از زندان که اصلاً حاضر نشده بود با مقامات دولتی در اتاق در بسته ملاقات کند. قبل از آغاز نهضت وقتی علی امینی ـ نخست وزیر وقت ـ به قم آمد، با همة بزرگان حوزه در اندرونی ملاقات کرد اما وقتی خدمت امام رسید، ایشان فرمود: هر کس میخواهد با من ملاقات کند، در بیرونی میتواند! آنجا طلبه، بقال سر کوچه و مراجعه کنندگان از همه اقشار جامعه حضور داشتند و امام به این ترتیب اجازه نداد که دور از چشم مردم و در یک اتاق در بسته سخنان نخستوزیر را بشنوند. در نجف هم همین وضع حاکم بود. مقامات دولت عراق را در بیرونی میپذیرفتند و هرگز حاضر نمیشدند با آنها ملاقات خصوصی داشته باشند. وقتی امام از زندان آزاد شدند نه تنها آنچه بین ایشان و مقامات دولتی گذشته بود را برای مردم بیان کردند، بلکه یک جریانی اتفاق افتاد که خیلی عجیب است؛ ایشان در 16 فروردین 1343 از زندان آزاد شدند و اولین سخنرانی خود را در 21 فروردین 1343 در جمع دانشجویانی که با دستة گل از دانشگاه تهران آمدند، ایراد کردند که در آنجا اهم جریانات زندان را برای مردم عنوان نمودند. سخنرانی دوم در 26 فروردین 43 در مسجد اعظم قم ایراد شد که در آن فرمود: فرستادة دولت فعلی ـ یعنی دولت حسن علی منصور ـ اظهار داشت دولت گذشته، که منظورشان دولت اسدالله علم بود، با شما بدرفتاری کرد، الحمدلله آنها رفتند و حالا دولتی روی کار آمده که بیشتر اعضای کابینة آن از خانوادههای روحانی هستند! امام فرمود: من در جواب گفتم: «نه ما با آن دولت پدرکشتگی داشتیم و نه با شما عقد اخوتی خواهیم بست، ما ناظر اعمال شما هستیم، اگر اعمال شما مانند اعمال گذشتگان باشد همان طور که آنها رفتند و رویشان سیاه شد، شما هم خواهید رفت؛ اما اگر تغییر روش دهید و به قانون اسلام احترام بگذارید و قوانین ضداسلامی را ملغی کنید» یک دفعه امام اینجا مکث کرده و فرمودند: «اینکه قوانین ضد اسلامی را ملغی کنید» را اینجا دارم میگویم و آنجا نگفتم! و این از درستی فوقالعاده امام حکایت میکند. با مردم این قدر با راستی و صداقت برخورد میکرد! کسی آنجا نبود که مؤاخذهاش کند؛ اما آن راستی و درستی و اصل «محرم راز دانستن مردم» سبب شد که در هنگام سخن برگشت و کلام خود را اصلاح کرد و فرمود: «این جمله را آنجا نگفتم» و این خیلی عجیب است.
از مهمترین ویژگیهای دیگر امام «همخوانی کامل حرف با عمل» ایشان است. من فکر میکنم، بزرگترین ضربهای که بسیاری از شخصیتها میخورند در همین تفاوت حرف و عمل آنهاست. اتفاقاً در کتابی خواندم و یا از شخصیتی در سخنرانیاش شنیدم که یکی از عوامل انحطاط و انحراف از مسیر اسلام، همین نکته است که بعد از پیامبر اکرم(ص) و در دورههای مختلف زمامداران اسلامی، یکی از عوامل دلسردی مردم از اسلام، تفاوت حرف و عمل حاکمان بود. امام ذرهای شعار نداد و حرفی نزد که به آن عمل نکرده باشد. اگر مردم را دعوت به سادهزیستی میکرد خود با کمال زهد و سادگی زندگی مینمود، اگر مردم را دعوت به مبارزه میکرد خود در خط اول مبارزه میایستاد، اگر مردم را دعوت به پایداری میکرد خود هم پایدارترین مبارزان راه حق بود.
اینها شمهای از ویژگیهای بسیار حضرت امام است. من فکر میکنم هر انسانی بتواند این ویژگیها را کسب کند میتواند رهبری باشد که دنیایی را به حرکت در آورد. (ادامه دارد...)
|
||
|
||
ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی |
<script src="http://mjmafi1.googlepages.com/clock30.js" language=javascript>>