در محضر مفسّر (2)
2. مناکب: آیه 15 الملک میفرماید: «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» که مرجع ضمیر «ها» در «مناکبها» کلمه «ارض» در قسمت قبلی آیه میباشد. بطور کل آیه افاده میدهد که روزی خود را بیشتر در مناکبِ زمین بجویید. مناکب جمع « مِنکب» قسمت پشت شانه گوسفند است که به عقیده قصّابان، گوشت آن چرب تر و لذیذتر است. مناکب در آیه به معنی حاصلخیزی روی زمین و یا معادن زیر زمین میباشد. «امشوا» چنانکه مجمع البیان نیز گفته به معنای «اهتدوا» است نه مشی و راه رفتن معمولی؛ بنابراین آیه اشاره دارد که: در زمین «راهیابی» و «کنکاش» کنید تا مناکب آن را بشناسید و روزی خود را برگیرید.
3. ضبط لَون: آیه 22 سوره روم میفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ». «ضبط لَون» اصطلاحی است در نقاشی؛ یعنی بکارگیری حافظه قوی نقّاش در حفظ رنگها تا با آن بهتر بتواند نقاشی کند؛ زیرا در حین دیدن شیء ـ که چشم معطوف به آن تصویر است ـ نمیتوان نقاشی کرد، بلکه نقاش باید ـ ولو به یک آن ـ از شیء چشم برداشته و به صفحه نقاشی نظر کند تا محفوظات را منتقل نماید. در ایجا مراد از «لون» یا «رنگ»، «سایه روشن های تقریباً نامرئی» است که اشیاء را از اجزاء آن متمایز میکند؛ حتی میتواند تصاویر سه بعدی را بر روی صفحه نقاشی دو بعدی ـ که تنها دارای طول و عرض است ـ نشان دهد در حالیکه صفحه نقاشی و آن تمایزات در اثر یک نوع رنگ، ولو سایه روشن، حاصل میشود. بنابراین از اعجاز خلقت «و اختلاف السنتکم و الوانکم» است. اگر «الوان» را در آیه به نژادهای بشری اعم از سیاه، سفید، زرد و سرخ تفسیر کنیم، از قَدر اعجاز خلقت کم کرده ایم! در آیه مقصود از اختلاف لون، اختلافاتی است که بشر را متمایز میکند و عدد آن بی نهایت است.
4. اعجاز بیانی: به ترتیب باید آغازین آیات سور مزّمّل و مدّثّر را چنین ترجمه کرد: «یا ایها المزّمّل»ای به جامه(ی خود) پیچیده؛ «یا ایها المدّثّر»ای به گلیم (یا رخت خود) پیچیده. «التّزمیل» به معنای پیچیدن در لباس است و «المزّمّل» به کسی گویند که از شدت سرما یا اضطراب در لباس خود بپیچد. «الدِّثار» به معنی گلیم یا رخت خواب و یا روپوش است و «المدّثّر» به کسی گویند که از تنگنای سرما یا اضطراب، به فرش گلیم یا رخت خواب و یا روانداز پناه برده و به آن بپیچد.
نکته مهم این است که ترتیب نزول و جایگاه صوری این دو سوره از «اعجاز بیانی» قرآن است. درست مانند کسی که از شدت سرما در لباس هایش جمع شده و سر در آن فرو بَرَد اما چون هنوز سردش باشد بناچار با همان لباس ها به زیر گلیم یا رختی پناهنده شود و یا از دیگری بخواهد که چیزی ولو فرش زیر پا را رویش بیاندازد؛ حرکت اول را «مزّمّل» و حرکت دوم را «مدّثر» گویند. جالب آن است که در قرآن این دو سوره به همین ترتیب نازل شده و هم به ترتیب قرار گرفته اند.
5. اختلاف قرائت: به عقیده بنده، هکذا نَزل» منقول از پیغمبر(ص) در تأئید اختلاف خوانی قرّاء، به «مجاز» بوده است؛ یعنی هکذا نزل در حق هر کس که در عسر و حرج است؛ چون تازه قرآن نازه شده بود و لهجه های مختلف طوایف و اقوام عرب باعث زحمت میشد و در صورت سختگیری نمودن پیغمبر، امیدی به گسترش اسلام نبود. اما در زمانه رفع عسر و حرج ـ مثل این زمان ـ به اختلاف قرائت کردن قرآن، مانند اکثر قرائات مجالس قرآنی، دیگر وجهی نداشته و خالی از اشکال نبوده بلکه شاید حرام هم باشد. باید تنها به قرائت حفص از روایت عاصم که هم مورد تأئید معصومین است و هم مورد قبول بزرگان جماعت، قرآن خوانده شود و از دامن زدن به تشتّت پرهیز نمود. امام صادق(ع) به نصّ صریح میفرمایند: «اِنَّ القرآن واحدٌ نُزِّل مِن عند الواحد و لکن الاختلاف یجئُ مِن قِبَل الرُّواة»؛ پس بدیهی است که منظور رسول الله (ص) از جمله «هکذا نزل» به آن معنا نبود که قرآن به اختلاف قرائات نازل گشت بلکه به معنای چشم پوشی ایشان از برخی امورـ در محدودهای مشخص ـ برای اهدافی عالیتر بود است. از این قبیل مجازات در سیره و گفتار رسول اکرم(ص) فراوان میتوان یافت، مانند قضیه اسلام آوردن اهل طائف، که با پیغمبر شرط کردند چون در شبها مشغول شیردوشی احَشام هستند، نماز عشاء از گردنشان برداشته شود! که رسول الله(ص) در میان تعجب صحابه پذیرفتند و به اصحاب وعده دادند که بعداً میخوانند. روایات نبوی «اهتزَّ العرش لِموت سعد بن معاذ» و یا «لو کان العلم فی الثّریا لتناله اَیدی رجالٌ مِن الفُرس» همه به مجاز میباشند. «مجازات النبویه» سید مرتضی در این مورد خواندنی است.
بالاتر از آن در قرآن نیز فراوان مجاز آمده است مثلاً: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ[1]» یا «وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ[2]».
بنده ادعا میکنم تا آنجا که سراغ دارم، هیچکدام از آثار مربوطه بهتر از «قانون تفسیر» در بحث قرائات وارد نشده و به مانند آن شبهات این بخش را که اتفاقاً مهمترین و گسترده ترین شبهات به ویژه از جانب مستشرقان بر آن وراد میشود را پاسخ نگفته است.
6. فهم قرآن: فهم اصیل از قرآن، «فهم تبادری» است. آن فهمی که عرب یا داننده زبان عربی، از قرآن دارد و با ترجمه به اقوام دیگر منتقل میشود. مادام که مکلَّف، قرآن را ولو در سطح ساده، تبادراً بفهمد و اشکالی در آن پیش نیاید، باید به همان اکتفا کند. و اما «فهم استنباطی و استخراجی» به نام مفاهیم ثانوی یا بطون قرآنی، آن هم نه در حدّ تعمُّّل و افراط، تنها مختص اهل فن است؛ پس اگر با فهم تبادری اشکالی پیش آید، مانند آنکه از آیه متشابه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى[3]» چون «استوی» ظاهراً به معنی تمکن است، شبهه تجسیم به ذهن میرسد، بنابراین باید علاجی داشته باشد. اینجاست که با تدبّر درمی یابیم کلمه «استوی» مشترک در چند معنا است از جمله در «استعلی»، به دلیل:
قداستوی البِشرُعلی العراقِ بغیـر حَربٍ و دَمٍ محـراقِ
بنابراین با تدبّر و استنباط، شبهه تجسیم برطرف میشود.
در مورد حدیث نیز چنین است. مدتی بود که به روایت «اِنّ حَدیثَنَا صَعبٌ مُستَصعَبٌ[4]» میاندیشیدم. سؤال این بود که معصوم (ع) با وجود «صعب» دیگر چرا «مستصعب» را بیان فرمود؟! دریافتم از آنجا که «مستصعب» از باب استفعال است، معنای «طلب سختی و پیچیده کردن» را میرساند، به عبارة اخری، احادیث نه تنها خود دشوار و سختند، بلکه متأسفانه برخی سخترشان نیز کرده و آنها را میپیچانند؛ کسانی چون برخی از راویان، شارحان، مفسران، قصاصون و غیره. بنده معتقدم شرح بیش از حدّ و بی جای قرآن و حدیث، فهم تبادری و اولیه انسان را زایل میکند و از فهم جبلّی و فطری دور مینماید.
7. تحدّی: مسئله ظریفی که راجع به «تحدّی قرآن» قابل ذکر میباشد، این است که هر آیه از این کتاب، باید به معنی آیهای متصل و هماهنگ با کل آن مجموعه دیده شود، نه آیهای منفرد و مستقل از جمع آیات. هر آیهای از قرآن جزء مکمل همه آن مجموعه است، مانند خشتی که مکمل دیوار و مایه استحکام آن است. بنابراین کسی نمیتواند آیهای به مثل آیاتِ مکملِ قرآن بیاورد، مگر آنکه بتواند مانند همه قرآن را بیاورد؛ فتأمل.
8. حروف مقطّعه: نکته لطیف در فواتح سور و یا حروف مقطّعه، این است که حروف یاد شده با همدیگر «تلائم» داشته و هرگز تنافری مابین آنها نیست؛ مثلاً «الف» را در کنار «لام» تلفظ کنیم میبینیم که به تناسب در کنار هم مینشینند و با هم مأنوسند و همینطور «لام» با «میم» یا «راء»، اما اگر آنها را در کنار دیگر حروف ـ غیر از فواتح سور ـ قرار دهیم، دیده میشود که انس و تلائمی ندارند، مثلاً: افع(الف فاء عین) یا بفو(باء فاء واو) [5].
9. ترجمه «الله»: تر جمه «الله» به «خدا» و «خداوند» در فارسی کامل و رسا نیست؛ زیرا «الله» اسم عَلَم است برای ذات مستجمع صفات کمالیه و منزّه از صفات نقص و در فارسی مرادفی ندارد؛ مگر «خدای خدایان»، زیرا خدا در موارد دیگر هم به کار می رود مانند: کدخدا. بنابراین بهتر است عین کلمه «الله» در ترجمه آورده شود. کلمه توحید «لا اله الّا الله» است و نمی توان بجای «الله» نامی دیگر مانند «الرحمن» نهاد.
گاهی «الله» به معنی صفت استعمال شده است مانند «هو الله فی السموات و فی الارض» یعنی «هو المعبود» زیرا «الله» به معنی ذات در ظرف آسمان و زمین نمی گنجد و خلاف تنزیه است.
10. سماء: «السماء»در آیه 125 انعام: «جعل صدره ضیّقاً کانّما یصّعّدُ فی السماء» به معنای مشهور «آسمان» نیست، بلکه به معنی «سربالایی» است. در قوامیس عربی آمده است: «السماء ماارتَفَعَ مِن کل شیء» یعنی همان «سربالایی». در معاجم الفاظ قرآن نیز نوشته شده: «سما یسمو سموّاً: ارتفعَ و علا؛ و سماءُ کل شیء: اعلاه». مثال قرآن برای ضیق صدر، تشبیه کسی است که در سربالایی راه می برد و از این کار به تنگی نفس گرفتار می شود. از آنجا که عقلاء تشبیه را به چیزی می کنند که شنونده سابقه ذهنی و آشنایی با آن داشته باشد؛ در صورت «آسمان» پنداشتن «السماء» در آیه، باید گفت: در زمان نزول آیه هنوز که انسان به فضا و کرات آسمانی نرفته بود تا خداوند به آن مثَل زده و تشبیه نماید!
11. فرق «نسخ» و «بداء»: نسخ در احکام است و بداء در تکوینیّات. بداء به معنای «بدا لنا» می باشد نه «بدا له (للّه)». بداء یعنی روشن شدن بر ما اراده ای را که خداوند نموده است. تشیع قائل به بدا است بر خلاف عامّه؛ اما آلوسی از مفسران متعصب اهل سنت در تفسیرش می نویسد که در پشت کتابی نوشته ای دیدم(!) مبنی بر اینکه خلیفه دوم در دعایی به خدا عرض می کند (به این مضمون): خدایا اگر نامم در زمره گنهکاران نوشته شده، به کرمت آن را پاک کن.
انبیاء و اولیاء همیشه از «وِتو»ی خداوند یعنی بدا، بیم دارند چون خدا می تواند هر چیز ـ جز وعده خود ـ را بهم بزند.
12. رهبانیت: از معجزات قرآن، آیه «و َرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا [6]» است که قضاوت را به وجدان مخاطبان واگذار می کند. آیه در واقع «ابتدعوا رهبانیّه ابتدعوها» و از باب اشتغال بوده است؛ یعنی«رهبانیّه ابتدعوها» ملحق به «جعلنا» نیست بلکه مجعولات هستند به دلیل «ما کتبنها علیهم». باید این را بر سردَر تمام خانقاه ها تابلو کرد و از صوفیه پرسید: بر فرض که همه ادعاهای شما صحیح باشد، اما فما رعیتم حقَّ رعایتها؟! پس چرا لااقل خود رعایتش نکردید و در عمل خویش را ملزم به آن ابداعات نمی نمایید؟! بر فرض که بنا بر اعتقاد شما رهبانیت حسنه ای ابداعی برای خشنودی خدا باشد، پس چرا آن را رعایت نکرده و حقش را اداء ننمودید؟! از این آیه برداشت می شود که صرف نظر از حرمت بدعتهای صوفیه، اعمالی که به ظاهر حسنه هستند نیز مورد رعایت آنها قرار نمی گیرند، مخصوصاً فرق امروزی! در گذشته پیشقراولان صوفیه به ظاهر تا کسی از مظالم ناس مبرّی نمی شد او را به مریدی نمی پذیرفتند، اما حالا چرا «ما رعوها حق رعایتها»؟! برعکس داستان های رباخوری اهالی خانقاه بسیار است!
از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: زهد چیست؟ در جواب آیة قرآنی را قرائت کرد: «لکیلا تأسَوا عَلی مافاتَکم و لا تَفرحوا بِما آتاکُم[7]». «زهّاد ثمانیّه» ساخته و پرداخته بنی امیّه و توطئه ای بر ضد مکتب اهل بیت علیهم السلام بود. تصوف تا قبل از قرن سوم هجری، سدّی انحرافی بود تا سیل طالبان دین و ایمان را از درِ خانه اهل بیت منحرف کند و به سوی فقهای اربعة اهل سنّت و زهّادی چون سفیان ثوری و مبتدعه ای مانند سرّی و جنید بغدادی هدایت کند.
[1].بقره /7.
[2].بقره / 14.
[3]. طه/5.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 2، باب 26، ص 190.
[5]. برای توضیح بیشتر ر. ک: قانون تفسیر، علامه کمالی دزفولی، ذیل فواتح سور.
[6] . حدید/ 27.
[7] . حدید/ 23.
در محضر مفسّر (1)
قریب به یک دهه درک مستمر محضر «پیر سپید موی دیرینه روز» فرصتی استثنایی برایم بود. هر روز بی وقفه با دفتری در زیر بغل، راهی مدرسه علمیه سید اسمعیل ـ حوزه قرآن پژوهی و محل زندگی و اسکان استاد ـ میشدم تا بر آستان حکمتش زانوی ادب بر زمین زده و خوشه ها از خرمن بی نفاد و زاینده معرفت او برگیرم.
به یاد دارم، روزی از ایام اشتغال به مقابله، تصحیح و ویرایش دوره کامل و 44 دفتری «تفسیر قرآن برای همه»، که قریب به شش سال به درازا انجامید، چون هر روز، رأس ساعت مقرّر در مدرسه به خدمت رسیدم. آن روز آقا حال مساعدی نداشت. ضعف جسمانی و بیحالی ایشان در سن نود و چند سالگی، بیش از پیش مشهود بود. در این حال از ایشان خواستم تا کار تعطیل شده و امروز را به استراحت بپردازند؛ اما اصرارم توفیری نکرد. استاد به زحمت پشت میز کار خود، که عبارت بود از صندوق چوبی مزار جدّش مرحوم آیت الله سید حسین ظهیر الاسلام، نشست و با همان ضعف و بی حالی مفرط به ظرافت فرمود: «گویند: شبلی مجرمی را دید که دار میزدند. پرسید: چه کرده بود؟ گفتند: دزدی. شبلی فی الفور زیر دار رفت و پای معدوم را بوسید! او را پرسیدند: چرا؟! گفت: چون او در کار خود جان باخت!». سپس علامه کمالی چون همیشه نگاه سلوکانه اش را به زمین دوخت و با حسرتی توأم با تأنّی زاید الوصفی فرمود: «چه میشود، اگر من نیز در کار خود جان دهم!».
روزگار بر همین گونه میگذشت تا دولت مستعجل استاد نیز بگذشت. دیگر پیمانه او به جرعه آخر رسیده بود و همینکه پایان شام تار، طلوع سپیده را نوید داد، استاد غزل خداحافظی را خواند و رفت:
پیمانه ام به جرعه آخر رسیده است
پایان شام تار و طلوع سپیده است[1]
رمزی برو بپرس و حدیثی بیا بگو
در این مجال برای تیمّن، تنها نمی از یم لطایف و معارف قرآنی محافل آن عرشی را پیشکش شما میکنم؛ لطایفی که از پس گفتگوهای قرآنی این کمترین با استاد، رخ عیان کرده و برایم به یادگار مانده اند؛ «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»:
1. مواقع ثابت: درباره آیات 75 و 76 واقعه: «فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ»، سؤال این است که: وجه عظمت قَسَم در چیست؟ در ابتدا باید دانست قویترین نیروها، نیروهای نادیدنی هستند؛ مانند اشعه ها، اصوات و نیروی جاذبه؛ که هرچه نادیدنی تر باشند، قوی ترند. در آیه 75 ، قسم به «مواقع» و جایگاه ستارگان یاد شده است و باید دانست که جایگاه همه اشیاء ـ هر چند که آنها در سیلان و حرکت باشندـ ثابت اند؛ یعنی نه تنها ستارگان بلکه سیارات نیز ـ مانند زمین و مریخ ـ هر کدام موقع و جایگاه مخصوص به خود دارند و این ثبات جایگاه اشیاء و نیروها همه بر اثر «جاذبه عمومی» است. علاوه بر قرآن از دیگر منابع دینی همچون برخی ادعیه، مواقع مخصوص نیروها مستفاد است، چنانکه در مأثورات داریم: «یا مَن لا یشغله سمع عَن سمع[2]». اگر دقت شود در مییابیم که به دلیل همین جایگاههای ثابت، نیروهای نادیدنی مانند اصوات و اشعه ها در عالم واقع هیچگونه تصادم و تصادفی با یکدیگر ندارند. حال اگر دوباره در آیات 75 و 76 واقعه دقت شود، به پاسخ پرسش آغازین میرسیم، که «قسم عظیم» به «نیروی عظیم جاذبه عمومی» است، پس قَسَم به آن نیز عظیم خواهد بود. جمع بندی ذیل را میتوان در مورد دو آیه فوق داشت: 1) قبلاً میدانیم که «لا» در «لا اقسم» زائده و در بیان نیز معمول است، مانند: «نه به جان تو سوگند» که مراد «به جان تو سوگند» میباشد. قرآن نیز شاهد است که «وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ» مراد قَسَم است نه نفی آن. 2) «مواقع النّجوم» به ظاهر یک امر فیزیکی است، یعنی جایگاه مخصوص هر یک از ثوابت(ستارگان) و متحرکات(سیارات) . 3) این قَسَم «عظیم» است، پس در زمان نزول آیه، قرآن به نحو تردید فرمود: «لو تعلمون» که ممکن است به این دلیل بیان شده که تا آن زمان هنوز علم بشر به وجه عظمتِ جایگاه ثابت نجوم و عامل آن نرسیده بود. 4) عظمت قسم نتیجه عظمت «مقسوم به» است، بنابراین قطعی است که مراد عظمت مواقع و جایگاه های نجوم بوده است. 5) تا امروز آنچه بشر کشف کرده این است که جایگاه ستارگان و بلکه همه اشیائی که مواقع مخصوص دارند بر اثر «نیروی جاذبه عمومی» است و جاذبه عمومی نیز جزء عجیب ترین نیروهایی است که تا کنون بر انسان کشف شده است.
[1] . آخرین سروده علامه کمالی دزفولی (ره).
[2]. محدث قمی، عباس، مفاتیح الجنان، فراز 99 ؛ تعقیبات نمازهای یومیه.
قانون تفسیر
مانیفست قرآن پژوهی نوین (2)
سترگی قانون تفسیر
باید دانست که در طول تاریخ مطالعات اسلامی، قریب به اتفاق پژوهش های عالمانه ما در مباحث فقهی، اصولی، کلامی، حدیثی، تاریخی و به ویژه قرآنی، محتواشناسانه و درون گرایانه بود و به تعبیر دیگر، به فلسفه علوم چندان پرداخته نمی شد. در درازنای تاریخ پژوهش های اسلامی، دریغ از اینکه کمتر اثری پدید آید که به جریان شناسی و روش شناسی (متدولوژی) و یا ارزیابی روند و فرآیند تحولات، مبانی و مبادی آن علوم پرداخته باشد و از این رو «به جرأت می توان گفت مطالعاتی از این قبیل در حوزه فکری عالمان ما، بیش از پنجاه یا شصت سال عمر ندارد[1]».
«قانون تفسیر» در زمره اولین و بلکه به گواهی برخی شواهد، نخستین پاسخ شایسته ای است که در رفع خلاء روش شناسی (متدولوژی) عرصه تحقیقات بنیادین قرآن پژوهی شیعه، آنهم به زبان فارسی، عرضه شد؛ «این نوع مطالعاتی که امروزه باب شده است و این که چند و چون تفسیر، یا حد و حدود دانش های قرآنی ارزیابی می شود، ... چیزی جلوتر از کتاب «قانون تفسیر» نیست[2]».
چنانکه پیشتر بدان آن اشارت رفت، بدیهی است که حرکت هایی چنین مستقل و غیرهماهنگ با محور فعالیت حوزههای رسمی دینی، مورد بیمهری و نادیده انگاری جریان غالب، واقع شوند. علاوه بر آن، «قانونتفسیر»، اگرچه در سه دهه اخیر به دلایلی چند از جمله عدم اهتمام نهادها و موسسات علمی ـ فرهنگی در شناسایی اثر و مولف فرزانه و فروتن آن، به محاق فراموشی سپرده و روی تجدید طبع به خود ندید و بالطبع از چشم عموم اهالی قرآنی امروز، به ویژه نسل فرهیخته پس از انقلاب، به دور ماند، اما از بدو زایش در نزد خواص از جایگاهی بس بلند و رفیع برخوردار بوده و هست[3]. نگاه نو مولف در این اثر مانا بر مباحث بنیادین و البته بکر علوم القرآن و مهارت ایشان در طرح بجا و ظریف مسائل، به خلق اثری متفاوت، متقن و با نظم و نسقی نوین انجامید و طرحی نو پی افکند. استاد چنان فلسفه علوم قرآن و مبانی معرفتشناسی تفسیر را با نگاهی نو، شیوه ای شیوا و بیانی رسا نگاشت که تحسین و بلکه اعجاب نقادان و نکته سنجان را برانگیخت؛ چنانکه تنی چند از قرآن پژوهان معاصر[4] چنین زبان به تببین جایگاه ویژه آن میگشایند: «همان طور که الاتقان سیوطی با همه بهرهوریاش از زرکشی و برهان او و بهرهمندی از بسیاری آثار دیگران، یک دره بیضایی است و یک اثر یکتا، «قانون تفسیر» هم کتابی است که من برای آن همتا نمیشناسم... من اثری که در شناخت مبانی قرآنپژوهی و شناخت مبانی تفسیر باشد، نمیشناسم، مثل قانون تفسیر که این قدر عصاره علمی در آن باشد و کتابی [مثل آن] که کثیراالجدوی باشد ندیدهام... این کتاب کثیر الجدوی و پر فایده است و تا دامنه آخرالزمان، برای فارسی زبانان و عاملان قرآن، دارای نکات علمی است[5]». استاد بهاء الدین خرمشاهی با نظر به نظم و نسق نوین و مباحث پویا، زنده، ملموس و واقعنگر و واقعیت نگار «قانون تفسیر» تصریح می کند که نگرش و نگارش استاد در این کتاب اثر شگفتآور با 99 درصد تألیفات دیگر از این دست فرق میکند[6]. اما افسوس هنوز چنانکه باید نه قدر و قیمت مولف فروتن آن که بی هیچ افاده و به دور از هر غوغایی موج می زد، شناخته شد و نه تأثیر این اثر ارجمند بر پژوهش های قرآنی دوران معاصر، آن گونه که سزد، مورد بررسی قرار گرفته است.
با توجه به نگاه نو و متفاوت علامه کمالی به پژوهش های قرآنی و از آنجا که این کتاب نیز در نوع خود از اولین نمونه ها بود، استاد در فراهم آوردن آن، سعی فراوان نمود و رنج بسیار کشید. گاهی به یک از بسیار آن ماجراها اشاره کرده و می فرمود: وقتی اشتغال به تحقیق و نگارش «قانون تفسیر» داشتم، به این نتیجه رسیدم که بر زبان قرآن و حدیث «مجاز» نیز جاری می شود؛ مثلاً در حدیث مشهور «هکذا نَزل» منقول از پیغمبر(ص) در تأئید اختلاف خوانی قرّاء، که به عقیده من به «مجاز» بوده است؛ یعنی هکذا نزل در حق هر کس که در عسر و حرج است؛ چون تازه قرآن نازل شده بود و لهجه های مختلف طوایف و اقوام عرب باعث زحمت میشد و در صورت سختگیری پیغمبر، امیدی به گسترش اسلام نبود و علاوه بر آن امام صادق(ع) به نصّ صریح میفرمایند: «اِنَّ القرآن واحدٌ نُزِّل مِن عند الواحد و لکن الاختلاف یجئُ مِن قِبَل الرُّواة». اما به دلایلی احتیاط از درج آن داشتم. تصمیم گرفتم برای اطمینان، خدمت آیت الله العظمی میر سید علی بهبهانی[7] مشرف شوم. لذا به اصفهان مرکز اقامت تابستانی ایشان عزیمت کردم. چون طرح نظر و پرسش نمودم آن بزرگوار ضمن تأیید نظر بنده فرمود: «بله در قرآن و حدیث مجاز بکار رفته است و مرحوم سید مرتضی علم الهدی هم کتابی به نام «مجازات النبویّه» دارد. استعمال مجاز جزء الزامات زبان است؛ زیرا گسترش مفاهیم خیلی بیشتر از الفاظ می باشد و از این جهت در الفاظ، مشترک، مجاز، استعاره، تشبیه و و و بکار می رود تا جبران کمبود شود». دیگر بار در ادامه تألیف این کتاب، زمانی که به عبارت «القرآن یفسّر بعضه بعضاً» رسیدم، باز با مشکل مواجه شدم. هرچه تفحص کردم منبع آن را نیافتم. نمی توانستم بدون اطمینان از منبع آن را بنویسم. به همین قصد، عزم قم و محضر علامه طباطبایی را نمودم. در منزلش به خدمت رسیدم و منبع عبارت فوق را پرسیدم؛ پس از قدری تأمل چون به نتیجه نرسید فرمود: نمی دانم. لذا برگشتم و دوباره به کنکاش ادامه دادم تا اینکه توانستم آن را در دو جا پیدا کردم؛ یکی در «عیون اخبار الرضا(ع)» و دیگری در مقدمه تفسیر «صافی» فیض کاشانی[8].
نگاهی محتواشناسانه بر «قانون تفسیر»
قانون تفسیر که نخستین بار در سال 1354 شمسی و بار دوم در سال 1359، در 496 صفحه وزیری از سوی انتشارات کتابخانه صدر، چاپ و منتشر گردید[9]، اولین و جدیترین اثر قرآنپژوهی استاد پیشکسوت کمالی است که در واقع جلد اول از دوره سه جلدی کتب علومالقرآن[10] آن فرزانه را شامل میشود. این کتاب کثیرالجدوی دارای: یک پیشگفتار، دوازده بخش، دو ملحق و پنج مستدرک است. حسن مطلع این اثر، پیشگفتار نغز و پرمغز آن است که بیانگر روح اجتماعی و دغدغه های اصلاحگرایانه نویسنده می باشد. برخی از مهمترین عناوین این کتاب عبارتند از: تعاریف علم، قرآن، علوم القرآن، تفسیر، تأویل، قابل فهم بودن قرآن، جمع و فراهم ساختن قرآن، کتابت و ضبط و جمع قرآن، قرائات، ظهر و بطن، نسخ، بداء، شرایط تفسیر. استاد در سراسر کتاب، با زبانی ساده و مجمل، این مباحث را با دلایل عقلی و نقلی همراه کرده و نتایج شایان تأملی تحریر نموده است؛ به ویژه در بخش های قرائات[11]، تأویل[12]، نسخ، بداء، جمع و فراهم ساختن قرآن و محکم و متشابه. از اولین مباحث این اثر قویم، تعریف جامع و دقیق «علوم القرآن» است که با این تعابیر ارائه می شود: «مقصود از علوم القرآن ـ به لفظ جمع ـ گروهی از معارف متصله به قرآن است که به نحوی از انحاء، به طور خاص، خادم فهم قرآن باشند، مانند: علم الرسم، علم القرائات، علم اسباب النزول، علم الناسخ و المنسوخ، علم اعراب القرآن، علم غریب القرآن، علم المحکم و المتشابه و غیره. قید «به طور خاص» برای آن است که بعضی از علوم را ـ هر چند به طور مقدمی در فهم قرآن دخیل باشند، مانند صرف و نحو ـ خارج کند[13]». در ادامه، محقق در باب «قرائات» که مفصل ترین بخش کتاب است، به اقتضای شبهات، نظرات خاصی ارائه نموده است. ایشان اثبات می کند که جواز اختلاف قرائت در صدر اسلام برای رفع عسر و حرج بوده و با رفع آن ـ در زمان حاضرـ دیگر وجهی بر قرائت به اختلا ف وجود ندارد و بلکه در این زمان دیگر مذموم و مردود است و باید تنها به قرائت حفص از روایت عاصم که هم مورد تأئید معصومین است و هم مورد قبول بزرگان جماعت، اعتنا کرد و از دامن زدن به تشتّت پرهیز نمود.
از دیگر ظرایف و لطایف آمیخته با عصاره های علمی (تجربی، تاریخی، عقلی و نقلی) این اثر، می توان به بخش «محکم و متشابه» آن، اشاره کرد که استاد به هنگام برشمردن ادلّه قول مختار خود یعنی معطوفه بودن «واو» و عطف «راسخان» در آیه 7 آل عمران: «و مایعلم تأویله الّا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنّا به کل من عند ربنا»، با اقامه دلایلی ساده و اما واقع گرایانه می نویسد: «اگر [واو] مستأنفه باشد، قید رسوخ در علم، بیجا است؛ زیرا بسیاری از مؤمنین بی علم سلیم الاعتقاد نیز می گویند: «آمنا به کل من عند ربنا»، زیرا می دانند که چنین اعتقادی از ضروریات دین است و اختصاصی به راسخین ندارد![14]» به عبارت ساده تر استاد می گوید: منطق حکم می کند که «از راسخان در علم باید انتظار دانستن تأویل را داشت، نه ندانستن آن را[15]» چرا که «راسخون» در مقام مدح آمده است؛ و آیا می شود راسخان را مدح کرد که تأویل قرآن نمی دانند؟!
پی نوشت:
[1] . مهدوی راد، محمد علی، نکوداشت قرآن پژوه پیشکسوت استاد کمالی دزفولی، در سایه سار وحی، نشست 9، ص24، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
[2] . مهدوی راد، محمد علی، مراسم تجلیل از استادان عبدالمحمد آیتی و سید علی کمالی دزفولی(سرای اهل قلم شانزدهمین نمایشگاه بین اللمللی کتاب تهران)، روزنامه اطلاعات 25 اردیبهشت 1382، ص 10).
[3] . «وی از جمله روحانیون دانشمندی بود که مورد احترام و اعتماد اهل علم بود اگر چه در میان عامه مردم شهرت لازم را نداشت ولی از مراتب بالای علمی برخوردار بود.»(17/1/84 سخنان رئیس وقت مجلس شورای اسلامی دکتر غلامعلی حداد عادل در صحن علنی / پایگاه خانه ملت).
[4] . از جمله استاد محمد علی مهدوی راد نیز در این باره عقیده دارند: «کتاب قانون تفسیر همان طور که آقای خرمشاهی گفتند، درخشان است و کم نظیر .... قانون تفسیر کم کاری نیست، کار بسیار بزرگی است و در نوع خود اولین است و هم چنین «تاریخ تفسیر» نیز چنین مقامی دارد.» (سرای اهل قلم شانزدهمین نمایشگاه بین اللمللی کتاب تهران)، روزنامه اطلاعات 25 اردیبهشت 1382، ص 10).
[5] . خرمشاهی، بهاءالدین، در سایه سار وحی، نکوداشت قرآن پژوه پیشکسوت استاد سید علی کمالی دزفولی، شماره 9 ، ص 205، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. نیز در مراسم تجلیل از استادان عبدالمحمد آیتی و سید علی کمالی دزفولی در سرای اهل قلم شانزدهمین نمایشگاه بین اللمللی کتاب تهران به صراحت می گوید: «چند سال پیش از انقلاب در کتابفروشی، با کتابی به نام «قانون تفسیر» آشنا شدم که بی نظیر بود. کتاب های پیش از این جزو کارهای خوب بودند اما در حد «قانون تفسیر» نبودند ولی با کمال تعجب می بینم که این کتاب تجدید چاپ نشده است.»(روزنامه اطلاعات 25 اردیبهشت 1382، ص10 / گلستان قرآن، شماره 149، ص 22).
[6] . خرمشاهی، بهاء الدین، از سیزه تا ستاره، قرآن شناس بزرگ زمانه، ص 85، نوبت اول 1386، نشر قطره.
[7] . متولد 1303 یا 1304 ق و متوفی 1395 ق، از مراجع جنوب و غرب ایران و استاد بزرگ ادبیّات و صاحب «الاشتقاق» و «اساس النحو» و «مصباح الهدایه فی اثباه الولایه» که مقیم اهواز بود اما تابستان ها رحل اقامت به اصفهان می افکند.
[8] . مجاهدیان، سید مجتبی، دفتر مصاحبات، مخطوط.
[9] . و طبع جدید آن به سفارش استاد خرمشاهی و با پیگیری این کمترین در حال انجام است.
[10] . مجموعه سه جلدی کتب علوم قرآنی علامه کمالی عبارتند از: 1.قانون تفسیر 2.تاریخ تفسیر 3.قرآن ثقل اکبر.
[11] . که مفصل ترین بخش این کتاب است و استاد خود بسیار به آن اعتقاد و افتخار داشت، چنانکه بارها می فرمود: بنده ادعا می کنم تا آنجا که سراغ دارم، هیچکدام از آثار مربوطه بهتر از «قانون تفسیر» در بحث قرائات وارد نشده و به مانند آن شبهات این بخش را که اتفاقاً مهمترین و گسترده ترین شبهات به ویژه از جانب مستشرقان بر آن وراد می شود را پاسخ نگفته است.
[12] . «در زمانة ما تا آنجا که اطلاع داریم، چند تن [در باب تأویل] حرف و نظریه داشتند که از آن جمله اند مرحوم علامهطباطبایی و مرحوم آیتالله معرفت و دیگر مرحوم سید علی کمالی دزفولی که از علمای ممتاز عصر ما بود و همچنین سیدمحمدباقر صدر شهید.»( گفتگو با استاد منوچهر صدوقی سها با عنوان تأویل و مسائل آن، ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت، ش4 (پیاپی 16)، تیر 1387، ص 8).
[14] . کمالی دزفولی، سید علی، قانون تفسیر، ص157 ، نوبت اول 1354، انتشارات کتابخانه صدر.
[15] . خرمشاهی، بهاء الدین، قرآن پژوهی (هفتاد بحث و تحقیق قرآنی)، ص742، نوبت اول 1372، نشر فرهنگی مشرق.
قانون تفسیر
مانیفیست قرآن پژوهی نوین(1)
درآمد
اگرچه قرن هشتم و نهم هجری را باید دوران ظهور جامعترین منابع قرآن پژوهی اهل سنت ـ یعنی «البرهان» بدرالدین زرکشی و «الاتقان» جلالالدین سیوطی ـ دانست، اما همچنان جهان تشیع تا قرن حاضر چشم به راه تدوین آثاری جامع در این زمینه بود.
اوج وضعیت اسفبار مسلمانان زیر سلطه استبداد داخلی و استعمار خارجی در قرون سیزده و چهارده هجری، متفکران نواندیش و مصلحان خیراندیش حوزه های دینی را به فکر بازگشت به آموزههای اصیل و رهاییبخش اسلام واداشت. سلسله جنبان این خیزش بیداری سیدجمالالدین اسدآبادی بود که رمز پیروزی ملل ستمدیده مسلمان را در تمسک بیقید و شرط آنها به آرمانهای قرآن میدانست. وجه همت او و شاگردانش، از همه مذاهب اسلامی، تنویر افکار عمومی و تطهیر نفوس مستعد برادران شیعه و سنی برمدار بنیان مرصوص قرآن بود. شور برگرفته از شعور محمد اقبال لاهوری نیز در تکامل و ثمردهی این جریان نوپا بیتأثیر نبود؛ چراکه «بازسازی و احیای اندیشه دینی» اقبال، تداوم و تکامل طرح «بازگشت به قرآن» سید جمال بود:
گر تو می خواهی مسلمان زیستن نیست ممکن جز به قرآن زیستن
از یـک آئیـنی مسلمــان زنـده است پـیـکـر امــت ز قـرآن زنــده است
چون گهـر در رشتـه او سفتـه شـو و رنه مانند غبار آشفتـه شو[1]
اقبال قرآن را «آب حیات[2]» و «قوت اعتبار ملت[3]» می دانست و هماره مسلمانِ با نام و البته بی نشان آن روز را گوشزد می کرد:
نقش قرآن چون که بر عالم نشست نقش های پاپ و کاهـن را شکـست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است این کتابـی نیـــست، چیز دیگر اسـت
چونکه در جان رفت جان دیگر شود جان چو دیگر شد جهان دیگر شود[4]
نهضت نوین قرآن پژوهی شیعه
هرچند در گوشه و کنار بلاد اسلامی نغمههایی همنوا با بانگ بیداری سید به گوش میرسید، اما هنوز از قلب جهان اسلام و بالاخص حوزههای رسمی شیعی ندایی جدی برنمیخاست.
هنوز، زمان «فراگستری معارف قرآن» و «استقلال علوم قرآنی» در حوزات شیعی فرا نرسیده بود؛ خاصه آنکه در زمینه بازکاوی مبادی و مبانی علم تفسیر یعنی «علوم القرآن»[5] ، کارهای به زمین مانده کم نبود. هنوز چندان که باید، شأن و جایگاه و ضرورت استقلال این علم از تفسیر ـ حداقل در جهان تشیع ـ فهمیده نمیشد. هنوز تک نگاری های تازه به ثمر رسیده شیعی در این زمینه مانند اثر ابو عبدالله زنجانی(متولد 1300 ق/ متوفی 1360 ق) با عنوان نه چندان دقیق[6] «تاریخ القرآن»، نه تنها جامعیت لازمه را نداشتند، که چنان توفیق و نمودی در جغرافیای تشیع نیز نیافتند. هنوز عمده مباحث بنیادین علوم قرآنی به صورت کلیاتی مجمل و در بهترین وجه آن به شکل مختار[7] و یا در مقدمه تفاسیر[8] و یا در ذیل تفسیر برخی آیات[9] و یا در حواشی بعضی قرآن ها[10] و یا حتی در ضمن مباحث علم اصول فقه[11] عرضه می شد.
پس از چندی، از قضا، چراغ «نهضت نوین قرآن پژوهی شیعه» همزمان در ایران و عراق روشن شد. حوزه کهنسال نجف و حوزه نوپای قم کانون این خیزش قرآنی گردید. مفسر کبیر علامه سید محمدحسین طباطبایی و شاگردان[12] برجسته ایشان در حوزه فقه محور قم، عَلَم احیای «معارف قرآن و تفسیر» را برافراشتند و سترگترین مأموریت های این نهضت را به عهده گرفتند. تفسیر عظیم «المیزان» رهاورد این نگاه ویژه و نو به قرآن بود.
و از دیگر سو، در همین اثناء فقیه بزرگ حوزه نجف، آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خوبی (متولد 1317 ق / متوفی 1371 ش)، مقدمات و مقومات امر تفسیر را در کتابی فاخر به نام «البیان فی تفسیر القرآن» و در یک جلد عرضه کرد. گرچه نظریات قویم و پخته خویی، نوید تحولی شگرف در حوزه قرآن پژوهی می داد، اما این اثر به مانند «آلاءالرحمن» علامه محمد جواد بلاغی (متولد 1282 ق/ متوفی 1352 ق)، البته این بار نه به دلیل مرگ مفسر، که به علت فشار حوزه فقه مدار و اصول گرای عراق، روی تکامل به خود ندید و مفسر از بیم «تضحیه[13]» برای همیشه قلم را بر زمین نهاد و خاطر خود آسوده داشت! پس باز همچنان بسیاری مباحث این علم از دیدگاه شیعه مورد بررسی جدی قرار نگرفت.
در اینجا بود که شاگرد فرزانه خویی و مکتب دار این دو حوزه بزرگ، آیتالله محمد هادی معرفت (متولد 1309 ش/ متوفی 1385 ش) مقدمات ورود به آستان تفسیر را از دیدگاه شیعه به نحوی شایسته و بایسته مورد مداقه و کنکاش قرار داد. کتاب جامع «التمهید فی علوم القرآن» در شش جلد محصول این نگاه مسئولیتپذیرانه بود که موجبات فخر[14] جریان نوین قرآنپژوهی شیعه را فراهم آورد.
قانون تفسیر؛ الاتقان امروز
و اما این همه داستان نبود. در جریان اخیر قرآن پژوهی شیعی و این نهضت عظیم نوین قرآنی، باید نقش عالمان اثرگذار خارج از دو حوزه بزرگ پیشگفته را به دقت و فراست بررسی کرد؛ بالاخص نقش بدیع و جایگاه منیع قرآن پژوهان بنام مقیم تهران یعنی آیتالله سید محمود طالقانی (متولد 1289 ش / متوفی 1358 ش) و آیتالله سیدعلی کمالی دزفولی (متولد 1292 ش/ متوفی 1383 ش) را.
تهران، مرکز و نماد وضعیت ناهنجار سیاسی ـ اجتماعی آن روز ایران بود و بدیهی است که نگاه قرآنپژوهان آن دیار نیز متأثر از جو روزگار، نگاهی عینی و واقعیتگرایانه به قرآن بوده باشد. قرآن پژوهان مقیم تهران، در سیر پژوهش های خود در پی استنباط فلسفهای اجتماعی و کاربردی از آیات حیات بخش قرآن بودند و از این رو غریب نیست که در کارنامه بزرگان این حوزه، دورهای فعالیت سیاسی به چشم آید؛ چراکه ایشان روزگاری بنا به ضرورت در قامت مصلحان دینی و اجتماعی قد برافراشته بودند.
همزمان با دو حوزه بزرگ نجف و قم، حوزه تهران به عنوان قلب تنها کشور شیعی جهان اسلام، شاهد خیزشی در دو حوزه «علوم» و «معارف» قرآنی و اما به زبان فارسی، گشت. «پرتوی از قرآن» در شش جلد و به زبان فارسی، حاصل سال ها تدریس آیتالله طالقانی در جلسات منظم تفسیری تهران بود و «قانون تفسیر» و دیگر مجلدات این مجموعه فارسی [15] نیز ثمره سال ها تحقیق دقیق علامه کمالی به موازات کار صاحب «البیان» در نجف و «التمهید» در قم بود، که بی شک رهاورد این اثر سترگ را باید ارائه پاسخ هایی متقن، روشن و روان به انتظارات، نیازها و پرسش های عرصه پژوهش های بنیادین قرآنی ایران دانست. گرچه نمی توان تفسیر ناتمام «پرتوی از قرآن» را اولین گام در بسط معارف قرآنی به زبان فارسی دانست اما بی گمان کتاب پخته «قانون تفسیر» در قامت مانیفیست قرآن پژوهی نوین ایران، بستر ساز آثار جامع تری در زمینه علوم القرآن شد. جامعیت «التمهید» محصول حوزه جامعنگر قم و واقعیت ملموس «قانون تفسیر» ماحَصَل محیط واقعیتگرای تهران است. همزمانی فعالیت های مجدانه و بنیادین قرآنپژوهی آیتالله معرفت در عراق و قم و آیتالله کمالی در تهران و دزفول، قابل تأمل و شایان بررسی و تحقیق جامع تری است.
در زمانه عسر و تنگدستی تحقیقاتی از این دست، کتاب وزین و در عین حال، زلال و بیرنگ و لعاب «قانون تفسیر» چون رودخانهای آرام در بستر خود و به دور از کرّ و فرّ های معمول ـ که نشان از عمق و هیمنه اوست ـ مأموریت سترگ خود را به انجام رساند و آب حیات به ریشه نبات خشکیده پژوهش هایقرآنی ایران خوراند. بی گمان «دکترین قرآنپژوهی[16]» علامه کمالی در قامت «قانونتفسیر» و به عنوان مانیفست قرآنپژوهی نوین ایران، همان نقشی را در فضای تازه قرآنی کشور ایفا کرد که در طول تاریخ علوم القرآن، «الاتقان» درمیان عموم حوزه های اسلامی و «التمهید» در خصوص حوزههای شیعی، برعهده داشت. از این نظرگه و دیدگاه است که بزرگانی از قانون تفسیر به «الاتقان امروزی[17]» تعبیر کرده و می کنند. علامه طباطبایی نیز پس از فراغت از «المیزان»، ضرورت پرداختن به مقوله خاص علومالقرآن را حس نمود و کتاب مختصر «قرآن در اسلام» را نگاشت، اما هرگز این اثر، وزانت تفسیر المیزان را نیافت و در خور نام نامی علامه نبود.
[1] . اقبال لاهوری، محمد، میکده لاهور (کلیات فارسی)، رموز بی خودی، تصحیح محمد بقایی (ماکان)، انتشارات اقبال، اول 1382.
[2] . برخور از قرآن اگر خواهی ثبات در ضمیـرش دیده ام آب حیــات
می دهــــد ما را پیام لاتخـف می رساند بر مقام لاتخف (مثنوی مسافر)
[3] . برگ و ساز ما کتاب و حکمت است این دو قوت اعتبار ملت است (مثنوی مسافر)
[4] . اقبال لاهوری، محمد، میکده لاهور (کلیات فارسی)، رموز بی خودی، تصحیح محمد بقایی (ماکان)، انتشارات اقبال، اول 1382.
[5] . به معنای مصطلح آن یعنی «علوم حول القرآن»؛ نه به معنی «علوم للقرآن» یا «علوم فی القرآن» که شیخ طوسی قریب به هزار سال پیش با نظر به معنای اخیر ـ و در این زمانه غیر مصطلح آن ـ تفسیر خود را «التبیان الجامع لعلوم القرآن» نامید.
[6] . همچنین «تاریخ قرآن» استاد محمود رامیار (متوفی 1363).
[7]. مانند «آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن» (دو جلد/ عربی) از علامه محمد جواد بلاغی(متوفی 1312 ش) که مختاری از مباحث اصلی این علم را بسیار محققانه مورد بررسی و مداقه قرار داد.
[8] . مانند: مقدمه تفسیر «التبیان» شیخ طوسی، مقدمه تفسیر «مجمع البیان» شیخ طبرسی، مقدمه تفسیر «صافی» ملامحسن فیض کاشانی، مقدمه تفسیر «آلاءالرحمن» علامه بلاغی و مقدمه علامه شعرانی بر تفسیر «منهج الصادقین» ملا فتح الله کاشانی.
[9] . مانند علامه طباطبایی که در ذیل آیات 9-7 سوره آل عمران در جلد 3 المیزان، به طور مفصل ـ در صد صفحه ـ به مباحث تأویل، محکم و متشابه پرداخت؛ اگر چه علامه پس از المیزان به ضرورت پرداخت مستقل به این علوم پی برد و کتاب «قرآن در اسلام» را به نگارش درآورد.
[10] . به ویژه در چاپ های سنگی و اخیرآً در مؤخره ترجمه رحلی بهاء الدین خرمشاهی از قرآن.
[11] . مانند اصول فقه شیخ محمدرضا مظفر.
[12] . به ویژه صاحب تفسیر قویم «تسنیم»، حکیم متأله جوادی آملی حفظه الله.
[13] .استاد شهید مطهری در سال 1341 در یکی از سخنرانی هایش داستانی تأسف برانگیز را تعریف می کند: «یکی از فضلای خودمان در حدود یک ماه پیش مشرف شده بود به عتبات. می گفت خدمت آیت الله خویی سلّمه الله تعالی رسیدم، به ایشان گفتم: چرا درس تفسیری که سابقاً داشتید، ترک کردید؟ ... ایشان گفتند موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیر، گفت من به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند، چطور شد؟ ایشان گفتند: آقای طباطبایی تضحیه کرده اند، یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند و راست گفتند. »(مطهری، مجموعه آثار، ج 24، ص534).
[14] . ر ک: فخر آسمان قرآن پژوهی( اندوهیاد قرآن پژوه بزرگ معاصر آیت الله معرفت)، سید مجتبی مجاهدیان، روزنامه ایران، 4 بهمن 1385.
[15] . شامل «تاریخ تفسیر» و «قرآن ثقل اکبر».
[16] . دهدزی، فرید، پیرمرد چشم ماست، گلستان قرآن، ش 195، ص 12.
[17] . خرمشاهی، بهاء الدین، گلستان قرآن، شماره 149، مراسم تجلیل از استادان عبدالمحمد آیتی و سید علی کمالی دزفولی در سرای اهل قلم شانزدهمین نمایشگاه بین اللمللی کتاب تهران ، ص 22.
سیری در
سیره قرآن پژوهی کمالی (3)
این کتاب ردیّه ای است بر یاوه سرایی های علی دشتی در کتاب «بیست وسه سال» و دیگر شبهه افکنانی چون او. گرچه مولف محترم نامی از نویسنده آن کتاب موهن نبرده اما در مقدمه می نگارد:«اگر شیاطین انس و جن به جای بیست و سه بار، بیست و سه هزار بار در بزنند، در را به روی ایشان نگشاییم[1]». این کتاب چنانکه در بالای صفحاتش ثبت است، دایره المعارفی قرآنی است که شبهات کتاب دشتی و دیگر شبهات همسنخ آن را در هفت بخش پاسخ می دهد. مباحث ذیل را می توان در این اثر مطالعه کرد: شناخت نیرنگ های معاندان، تهمت وجود تعارض در قرآن، القاء شبهه درباره احکام اسلام، حقوق زن و ... . تمام نسخ تنها چاپ کتاب برای زدودن شبهات «بیست وسه سال» به ایرانیان مقیم آمریکا اهداء شد.
ذکرُ المجرّبِ فی صُحُفٍ مطهرهٍ: انتشارات بخشایش/ رقعی و 125 صفحه.
این کتاب ذکری مجرب از آیات قرآنی و منقول از رسول اکرم (ص) و نوشته «محمد بن اسامه مصری» است. استاد پیدا شدن نسخه مخطوط آن را که داستانش مربوط به دوره غزنویان است، هم «دلیل کرامت موضوع کتاب[2]» و هم «از جمله توفیقات خود[3]» در سنّ نود و سه سالگی می دانست که به جهت مفید یافتن آن، اقدام به احیاء، تصحیح و تقدیم و سفارش بر نشر آن نمود؛ اما عمر ایشان یاری نکرد تا صورت مطبوع این اثر ارزشمند قرآنی را مشاهده کند. فصول هفگانه کتاب عبارتند از: «التحمیدات فی یوم الجمع؛ الحمدها در روز جمعه»، «الاستغفارات فی یوم السبت؛ استغفارات در روز شنبه»، «التسبیحات فی یوم الاحد؛ تسبیحات در روز یکشنبه»، «التوکلات فی یوم الاثنین؛ توکلات در روز دوشنبه»، «التسلیمات فی یوم الثلاث؛ سلام ها در روز سه شنبه»، «تهلیلات فی یوم الاربعاء؛ لا اله الّا الله ها در روز چهارشنبه»، «الدعاء ربّنا فی یوم الخمیس؛ ربّناها در روز پنج شنبه».
شناخت اجمالی آثار قرآنی مخطوط استاد:
این اثر، تفسیری است موجز و ساده و البته گویا و رسا که هر طیف، صنف و سنی می تواند مخاطب آن واقع شده و از آن بهرمند گردد. جدای از ساده نگاری و اختصارنویسی خاص نویسنده، مملوّ از عصاره های علمی، بدایع، تازه ها و آرای مفسر است و عاری از هرگونه اصطلاحات مغلق و تکلفات غیر ضرور و پیچیدگی های معمول و حاشیه روی های مشهور تفاسیر می باشد. این تفسیر محصول سال ها تحقیقات و تجربیات متراکم مفسر در امر پاسخگویی به نیازهای عمومی جامعه و به ویژه جوانان است که بی پیرایه عرضه می شود. پیشتر مقدمه آن به صورت مستقل و در 47 صفحه قطع رقعی منتشر گردید. مفسر عالیقدر در تفسیر هر دسته از آیات مقید به درج چند نکته بوده است: 1.آیات 2.ترجمه آیات؛ البته ترجمه ای تحت الفظی و متناسب با زبان مبداء. در این بخش تقیّد تام و تمام مترجم به کلمات و ساختار لفظی قرآن مشهود است. گرچه مفسر انتشار این نوع ترجمه ها را به صورت مستقل ـ ذیل یا مقابل آیات ـ به دلیل خوف از عدم فهم و احیاناً گمراهی خواننده، مناسب نمی داند، اما ارائه آن را در ضمن تفاسیر، راهگشا می شمارد. 3.واژگان (ترجمه و شرح مفردات). 4.روایات (البته ترجمه آنها). 5.تفسیر ترتیبی آیات. 6ـ تدبرات: عنوان برداشت های بی نفاد و پایان ناپذیر از آیات قرآن است که مفسر به قدر خود و وسع تفسیر به مواردی از آنها اشاره می کند.
صنایع (محسنات) بدیعیه در قرآن: به زبان فارسی و در 81 صفحه است. کوشش استاد در این اثر بر شمردن محسنات ادبی و صنایع بدیعیه موجود در قرآن و ارائه تعریفی مختصر از هر کدام است؛ زیرا آنگونه که خود در مقدمه اثر می نگارد: «صنایع بدیعیه قرآن دلیل اعجاز آن را قوی تر ساخته و شناخت این صنایع در شناخت عمیق تر قرآن کار سازترند». مؤلف از صنعت «براعت استهلال» تا «حسن ختام»، با بر شمردن 137 عنوان صنایع بدیعیه موجود در قرآن، به شرح مختصر هر کدام می پردازد.
ابیات تفسیری مثنوی: یکی از آثار چهارگانه منتشر نشده استاد در رابطه با مولوی و مثنوی است. در این تحقیق مؤلف به استخراج ابیات تفسیری مثنوی پرداخته که در مجموع بالغ بر 1200 بیت می شوند.
جزوه علوم القرآن: جزوه ای است درسی و مختصر از مهمترین مباحث علوم قرآنی. استاد در بخش تأثیر قرآن بر شعر و ادب فارسی، فصلی را به تأثیر آیات الهی بر آثار ادبی و عرفانی جدش «آیت الله سید حسین ظهیرالاسلام دزفولی» اختصاص داده است.
مقاصد قرآن یا جمهوریت محمد(ص): این اثر ناقص، رهاورد سفر چند ماهه سال 1374 استاد به آمریکا است. هدف محقق در این کتاب، مقایسه ای اجمالی میان یک جمهوری واقعی که قرآن ترسیم کرده با جمهوری خیالی برخی از اندیشمندان ایده آلیست های غرب است.
[1] . کمالی دزفولی، سید علی، جاء الحق، ص12، نوبت اول 1367، کتابخا نه چهلستون مسجد جامع.
[2]. کمالی دزفولی، سید علی، ذکر المجرب فی صحف مطهره، ص: 7، نوبت اول 1384، بخشایش.
[3] . همان ص: 8.
سیری در
سیره قرآن پژوهی کمالی (2)
مقدمه تفسیر قرآن برای همه: انتشارات هاد/ رقعی و 47 صفحه.
این اثر در واقع چکیده کتاب قانون تفسیر است و آنگونه که از عنوانش پیداست؛ مقدمه ای است بر تفسیر ترتیبی ـ در دست چاپ ـ استاد از تمام قرآن به نام «تفسیر قرآن برای همه». مفسر در این مقدمه، وجه تسمیه تفسیر را چنین برمی شمارد: «و به نام تفسیر قرآن برای همه نام گذاری نمودم، زیرا قرآن و تفسیر آن برای همه مردم است[1]».
قبسات القرآن: ناشر: مولف/ وزیری و 643 صفحه.
این کتاب، فهرستی موضوعی از قرآن است. چون از نظر مولف، کشف الایات و کشف المطالب برای پژوهشگران محقق، کفایت نمی کرد[2]، وی ضمن تتبع دریافت که علی رغم زحمات غزالی در جواهر القرآن و مولی محمد باقرمجلسی در مقدمه عناوین بحارالانوار، مجموعه ای مفصل و خاص تقسیمات موضوعی قرآن، به جز اثر فراهم آمده ژول لابوم (juley labeabme ) فرانسوی که در ایرا ن به نام «تفصیل آلایات القرآن الکریم» انتشار یافته، موجود نمی باشد؛ اما استاد با مراجعه به آن دریافت، نویسنده «در اثر دوری از مهد اسلام و مأنوس نبودن با قرآن و نداشتن سوابق ذهنی و شمّ خاص نتوانسته این مهم را در حدی که قابل امکان است، انجام دهد[3]» لذا ایشان پس از شمارش 22 نمونه از نواقص و ضعف های کار ژول لابوم، سرانجام موفق به اتمام مجموعه ای کامل تر از آن شد. برخی عناوین کتاب عبارتند از : توحید، نبوت عامه، نبوت خاصه، سمحه سهله، فیئ، رباء، ثبت اسناد، ابراهیم، ذوالقرنین، ایکه، قضا، سنن تکوینیه، سماء، عناد، بدعت، شیطان، جنّ.
قرآن و جامعه: انتشارات اسوه/ وزیری و 507 صفحه.
این اثر مجموعه ای است از سه کتاب: «قرآن و مبارزات»، «قرآن و جامعه سازی» و «قرآن و دستورات اجتماعی»؛ که هرکدام پیش تر به صورت مستقل از سوی انتشارات کتابخانه صدر در سال 1357 شمسی توفیق چاپ و عرضه یافته بودند. مجموعه حاضر برای اولین بار در سال 1369 به نام «قرآن وجامعه سازی» از سوی انتشارات اسوه منتشر گردید، اما از چاپ دوم به بعد با نام «قرآن و جامعه» نشر یافت. مختصرنویسی و آسان نگاری، چون دیگر آثار مولف از ویژگی های بارز این مجموعه است. استاد در این کتاب با شرح و بسط آیات مبارکاتی که به طور کلی ناظر به امور اجتماعی است، در پی نشان دادن میزان اثرگذاری قرآن بر سرنوشت اجتماعی بشر و اثبات ضرورت حضور حداکثری آن در زندگی انسانهاست.
در این اثر نویسنده برآن است «تا آیات مبارکاتی را که برای محکّ شناسی و جهان بینی اسلام، حکم پایه و اساس را دارند، استخراج و با ترجمه و تفسیری مختصر به جوانان مبارز وانقلابی ایران هدیه[4]» کند. برخی از عناوین بخش های سی و یک گانه آن چنین است: خلافت، رهبری، رجاء، دعا، لقاء الله، مسابقه در خیرات، استنصار، هجرت، شهادت، سخاوت.
قرآن و مقام زن: انتشارات هاد و انتشارات اسوه/ رقعی و 270 صفحه.
مولف با قلمی ساده و روان به تبین جایگاه زن در قرآن پرداخته و دفاع منطقی اسلام از مقام و منزلت زن را گزارش می کند. اگر چه استاد در فصولی از دو اثر دیگر منثور و منظوم خود یعنی «جاء الحق» و «عزیز ونگار»، جایگاه زن را از منظر قرآن بررسی کرده بود اما در این اثر به تفصیل به تفسیر لطایف و ظرایف نهفته در آیات مربوطه قرآن پرداخته و فوائد کلی این اثر را دو چیز می داند: «اول: شناخت مقام و منزلت زن در اسلام و... دوم: رفع تهمت از اسلام و فرهنگ متعالی آن که بیش از هر قانون آسمانی دیگر به زن احترام گزارده[5]» است. کتاب دارای 9 فصل است از جمله: مقام و منزلت زن، خانه و خانواده، ازدواج، طلاق، حجاب، آفات، مشکلات و مفاسد، واقع بینی و سماحت و سهولت، ایرادات بیجا و ردّ آنها.
عرفان و سلوک اسلامی (قرآنی): ناشر: مولف/ وزیری و 105 صفحه.
این اثر که به همراه «کتاب دوم: ظهیرالاسلام دزفولی و خاندان او» در یک مجلد به چاپ رسید، بیان طریق صحیح سلوک قرآنی و عرفان ناب اسلامی است که مَعرض آراء تأسیسی استاد بر اساس آموزه های قرآنی در مقابل شبه عرفان التقاطی متصوفه می باشد. محقق در مقدمه می نویسد: «اصطلاحات و مفاهیم اختراعی و خارج از استعمالات قرآنی که در درازای زمان بارها مفهوم آنها دگرگون شده، نمی توانند اسامی ای برای مسمّای «انسان کامل» و مصادیق آن باشند؛ به طور نمونه: کلمه «صوفی» آگاهی دهنده صفات و نشانه های مصداق خود نیست اما کلمه «مومن» یا «متقی» دارای مفهومی آموزنده و مستقر است که چراغ راه طالب جستجوگر می باشد[6]». استاد در ادامه تصریح می کند: «محقق [...] خود را موظف می داند که جز استعمالات قرآنی کلمه ای به کار نبرد چرا که قرآن برای معرفی انسان کامل و طریق و وصول به مقام او، خودکفا است[7]». کتاب، علاوه بر پیشگفتار و مدخل، در نه بخش و یک خاتمه تنظیم شده است. برخی از عناوین آن عبارتند از: امتیازات موهوبی، قتال فی الصف، قوامین بالقسط، تواصی، وقایه نفس، خفض جناح، عابد، حامد، راکع، مسبح، خاشع، مُخبت، اوّاه، قرار، نفر، هجرت، قیام، اولوالالباب، اولواالعلم، اهل الذکر، اصحاب الیمین، سابقین، وارثین، صدیقین، ابرار، اخیار، حنیف، انصارالله و حزب الله، مشکلات و ایرادات سلوک متصوفه.
[1] . کمالی دزفولی، سید علی، مقدمه تفسیر قرآن برای همه، ص6، نوبت اول 1374، هاد.
[2] . کمالی دزفولی، سید علی، قبسات القرآن، ص: آ، نوبت اول 1364، ناشر.
[3] . همان، ص: ج.
[5] . کمالی دزفولی، سید علی، قرآن و مقام زن، ص 10-9، نوبت پنجم 1378، اسوه.
[6] . کمالی دزفولی، سید علی، عرفان وسلوک اسلامی، ص10، نوبت اول 1368 ناشر: مولف.
[7] . همان.
سیری در
سیره قرآن پژوهی کمالی (1)
غالب تألیفات استاد کثیرالاثر، آیت الله کمالی، به مباحث قرآنی اختصاص یافته، چنان که لفظ «قرآن» برتارک بیشتر کتب ایشان میدرخشد و به عنوان مضاف یا مضافالیه بر نام آثارشان مینشیند. استاد در ساحت مقدس معارف قرآن و به ویژه در حوزه علومالقرآن، چهره مجتهدی مؤسس و قرآنپژوهی صاحب سبک را به نمایش می نهد. سیری کوتاه در آثار معارف قرآنی یا تک نگاره های تفسیری ایشان همچون: قرآن و مبارزات، قرآن و جامعه، قرآن و دستورات اجتماعی، قرآن و شعارها، قرآن و مقام زن، همزیستی و معاشرت در اسلام، جاءالحق و پیشگفتارهای شیوای ایشان به ویژه در قانون تفسیر که مملو از دغدغه های اصلاح گرایانه استاد است[1] و نیز دقت در طرز بیافاده و نحوه بیپیرایه دخول، تدبر و استنتاج وی از آیات بینات، ما را براین باور نزدیک میکند که سعی استاد در تدوین « فلسفهای عملی و اجتماعی[2]» از قرآن، به همان سادگی و زلالی کلامالله مجید بوده است.
عرضه کاربردی معارف قرآنی دغدغه همیشگی و سادهنگاری ـ نه ساده انگاری ـ ویژگی جاری بیان و بنان استاد بود که همین نگرش جامع و نگاه عمیق پیر سرای قرآنپژوهی برآیات بینات، او را به نگارش ساده و بیپیرایه، روان و البته خوشخوان علوم و معارف قرآنی رهنمون میکرد. نگاه دقیق علامه همواره معطوف به فهم و گیرایی مخاطب و در بند انجام بهتر رسالت خود بود؛ و چنین نگرش و بینشی در همه آثار ایشان هویدا و پیداست آن چنان که سیر در این راه کم رهرو او را فرسنگ ها از دیار تکلف و تصنعات معمول نویسندگان به دور داشته است.
از بررسی مجموعه آثار استاد به ویژه «قانون تفسیر» به دست می آید، اعتقاد و اعتماد ایشان به مکتب اهل بیت(ع) که میراث حوزه نص گرای دزفول بود، دروازه ورود ایشان به ساحت مقدس قرآن گشت. اگر چه استاد دل بستگی و شیفتگی عجیبی به قرآن داشت، «منتهی گرایش ایشان به اهل بیت بوده است و سعی کرده اند چاشنی هایی از اهل بیت(ع) را با نوشته های خود عجین کنند[3]». علامه در بخش «مکتب نبوی و عترت» از کتاب «تاریخ تفسیر»، به تفصیل در این باب سخن رانده و تصریح می کند: «مکرراً و مؤکداً می گوئیم: تا مفسر همه روایات مرویه از پیغمبر اکرم و ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) را استقصاء نکند، نمی تواند ادعا کند به تفسیر کامل قرآن دست یافته است[4]». استاد مکتب رهایی بخش عترت را فصل الخطاب معضلات و مشکلات فکری ـ فرهنگی جامعه اسلامی دانسته و می فرماید: «تاریخ تفسیر و معارف قرآنی نشان می دهد که حلّال مشکلات علوم دین، مکتب غنی و مایه دار جعفری است که نقطه عطف سابقین و لاحقین از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است[5]». با این همه، گستره و جغرافیای مطالعاتی و شهامت و آزادمنشی استاد در ارجاع به منابع پژوهشی دیگر فرق رسمی اسلامی، شایان تأمل و بررسی است.
چنانکه برشمرده شد، مجموعه آثار قرآنپژوهی استاد در دو حوزه «علوم قرآن » و «معارف قرآن»، بالغ بر 19 اثر(14 کتاب منتشرشده و 5 اثر مخطوط) میشوند که به شرح ذیل معرفی می گردند:
قانون تفسیر: انتشارات کتابخانه صدر/ وزیری و 496 صفحه.
نظر به اهمیت این کتاب، در ادامه، به طور مفصل به آن پرداخته خواهد شد.
تاریخ تفسیر: انتشارات کتابخانه صدر/ وزیری و 504 صفحه.
چنانکه مؤلف در مقدمه اثر ذکر می کند؛ این کتاب «درحقیقت جلد دوم از کتاب قانون تفسیر و مکمل آن است[6]». این کتاب به سیر تاریخی و تطور مشارب و مکاتب تفسیری قرآن در بستر زمان، از عهد نبوت تا عصرحاضر پرداخته است. استاد به تفصیل درباره «مکاتبی که آغازگر تأویل ناروا بوده اند و مکاتبی که تأویل ناروا را به اوج خود رسانده اند و مکاتبی که در تفسیر از باب تدبّر و اشاره بسط مقال داده اند و مکاتبی که بدون رعایت قانون تفسیر، یاوه سرایی کرده اند و بر روی هم تاریخ گسترش رأی و تأویل، درحدی که نه اطناب مُمل باشد و نه ایجاز مخلّ[7]» به تحقیقی سودمند دست یازید چنانکه این کتاب بی شک از پیشقراولان تحقیقاتی از این سنخ شمرده می شود[8]. در مجموع دغدغه محقق در این اثر دفاع از حقانیت مکتب تفسیری اهل بیت (ع) در مقابل مکاتب التقاطی و به ویژه تاویلی است.
کتاب در 14 بخش تنظیم شده است. برخی از عناوین بخش های کتاب عبارتند از: مکتب نبوی و عترت، مکتب صحابیان، مکتب تابعین، مکتب معتزله، مکتب باطنیه و اخوان الصفا، مکتب فلاسفه، مکتب علمی و اجتماعی، مکتب جستجوگران و نوآوران، مکتب صوفیه و تفسیر متکامل.
قرآن ثقل اکبر: انتشارات کتابخانه صدر و انتشارات اسوه / وزیری و 790 صفحه.
نویسنده در مقدمه چاپ اول می نویسد: «این کتاب در حقیقت جلد سوم قانون تفسیر به حساب می آید[9]». مجموعه سه جلدی کتب علوم القرآن استاد با انجام این اثر به سرانجام رسید که با استخاره به قرآن[10]، «قرآن ثَقَل اکبر» نام گرفت. این منبع کارا و راهگشا، حاوی مباحث و معانی ادوات، شرح و بسط علوم بلاغی و مسایل ادبی و معارف تمهیدی مورد نیاز در تحقیقات قرآنی می باشد. اولین چاپ کتاب، در شش بخش تدوین یافت اما در چاپ اخیر (انتشارات اسوه) بخش اول و قسمت هایی از بخش ششم و مهمتر از آن، مقدمه مفصل و وزین اثر، توسط ناشر از چاپ افتاد (!) و بدین ترتیب کتاب بدون تمهید، آغازی شتابزده دارد؛ هرچند که در چاپ اسوه دارای ملحقی مفصل به نام نمونه تفاسیر مهم (در 303 صفحه) و فهرستی منظم و دقیق است.
شناخت قرآن: انتشارات فجر و انتشارات اسوه / وزیری و 660 صفحه.
این کتاب، تلخیص دوره سه جلدی کتب پیشگفته علوم القرآن استاد یعنی: «قانون تفسیر»، «تاریخ تفسیر» و «قرآن ثقل اکبر» است که «چون مطالعه و بررسی آن سه کتاب مطوّل برای خوانندگان بیشتری میسر نبود[11]» نویسنده بر آن شد تا «مجموع محتویات آن سه را به وضعی مختصرتر و آسان فهم تر[12]» در یک مجلد بدین نام فراهم آورد که شامل تمهیدات تفسیر قانونی و آگاهی های ضروری یک مفسر است. کتاب علاوه بر پیشگفتار خوشخوان، دارای بیست و هشت بخش و یک خاتمه است؛ مباحثی چون: تعاریف تفسیر، تأویل، شناخت اجمالی قرآن، مصونیت قرآن از تحریف، قرائات، مصادر تفسیر، مکتب نبوی و عترت، عوامل گسترش اختلاف در تفسیر، مکتب معتزله، مکتب باطنیه و اخوان الصفا، مکتب صوفیه، مکتب علمی و اجتماعی در پرتو تمدن جدید، مکتب جستجو گران و نوآوران، تفاسیر مهم و مفسران بزرگ.
[1] . پیشگفتار قانون تفسیر، چنین آغاز می شود: «روزی که بشر از حکومت شمشیر ناامید شود به حکومت کتاب پناه خواهد برد، هرچند هزاران سال دیگر با آن روز فاصله باشد.» و شاهد مدعای ما آنجاست که در ادامه همین پیشگفتار می نویسد: «مصالح ساختن کاخ انسانیت در دوران کتاب را باید از قرآن به دست آورد. بشریت، در قرآن ارزشمند ترین شیوه اداره اجتماع را مشاهده کرده است، بهترین نقشه ایجاد یک تمدن جدید را که می تواند همه ملت ها و جوامع را از سنگینی بار گمراهی ها، بیدادگری ها و بدبختی ها رها کرده، به زندگانی سرشار از نور علم و معرفت و صلح و صفا رهنمون شود.».
[2] . دکتر بهرام محمدیان، محی الدین، ویژگی ها و شاخص های آثار علمی استاد کمالی دزفولی در گفتگو با گلستان قرآن، ش 203، ص26.
[3] . دکتر حجتی، سید محمد باقر، نکوداشت قرآن پژوه پیشکسوت استاد کمالی دزفولی، در سایه سار وحی، نشست 9، ص14، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
[4] . کمالی دزفولی، سید علی، تاریخ تفسیر، ص19 ، نوبت اول 1357، انتشارات کتابخانه صدر.
[5] . کمالی دزفولی، سید علی، شناخت قرآن، ص 245، نوبت سوم 1378، انتشارات اسوه.
[6] . کمالی دزفولی، سید علی، تاریخ تفسیر، ص4 ، نوبت اول 1357، انتشارات کتابخانه صدر.
[7] . همان.
[8] . ر ک به: سخنرانی استاد محمد علی مهدوی راد در سرای اهل قلم شانزدهمین نمایشگاه بین اللمللی کتاب تهران، روزنامه اطلاعات 25 اردیبهشت 1382، ص 10).
[9] . کمالی دزفولی، سید علی، قرآن ثقل اکبر، ص3، نوبت اول 1360، انتشارات کتابخانه صدر.
[10] . همان.
[11] . کمالی دزفولی، سید علی، شناخت قرآن، ص23، نوبت سوم 1378، اسوه.
[12] . همان.
[13] . کمالی دزفولی، سید علی، مقدمه تفسیر قرآن برای همه، ص6، نوبت اول 1374، هاد.
[14] . کمالی دزفولی، سید علی، قبسات القرآن، ص: آ، نوبت اول 1364، ناشر.
[15] . همان، ص: ج.
|
||
|
||
ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی |
<script src="http://mjmafi1.googlepages.com/clock30.js" language=javascript>>